تولد پنج سالگی
سلام به دختر نازم طبق قراری که با مهد داشتیم یکشنبه 31 اردیبهشت ماه توی مهد برات تولد گرفتیم البته همش از من میپرسیدی چندتا باید بخوابم وباهم روزها را میشمردیم شنبه شب باید 60عدد ژله درست میکردم وبهت توضیح دادم که فردا صبح دیگه از خواب بیدار بشی جشن تولدتت هست وتو هم کلی ذوق کردی یکشنبه صبح ساعت هشت ونیم ازخواب بیدار شدی گفتم برو دست وصورتت را بشور که موهات را برات درست کنم بریم تولد وتو هم گفتی یعنی امروز یکشنبه هست گفتم آره گفتی آخ جون دیگه نباید بخوابم امروز روز تولدم هست وسریع حاضر شدی وبا ژله ها وتخم مرغ شانسی که برای بچه ها بعنوان کادو در نظر گرفتیم وبا حمید رفتیم مهد روز تولد بچه ها پدرها هم میتونند بیاند مهد و تو هم خوشحا...