مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

شیرین زبون

1396/4/14 11:10
نویسنده : مامان فرخنده
486 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عشقم ونفسم ملیسا شیرین زبون

این روزها بقدری شیرین زبون و دلبر شدی که روزی هزاران بار خدا را شکر میکنم بخاطر نعمت داشتن تو عزیزززززم:

الان تقریبا یکماه هست که هر روز باید در مورد اینکه چندتا بچه دوست داری داشته باشی با من صحبت میکنی.

ملیسا: مامان من دوست دارم دوتا بچه دوقلو داشته باشم یکی دختر باشه و یکی پسر اسمهاشون هم دخترم اسمش باشه ایزابلا پسرم هم اسمش باشه دیرمو(تحت تاثیر کارتونهای جم جونیور).

مامان فرخنده: خب ملیسا جون خیلی خوبه یعنی اونموقع که بچه دار بشی با بچه هات میرید توی خونه خودتون زندگی میکنید نه مامان تو اونموقع میشی مامان بزرگ بچه های من تو باید ازشون مراقبت کنی مثل مامانی که تو میری سرکار من میرم پیش مامانی تو هم باید از بچه های من مواظبت کنی چون اونها کوچولو هستندتعجبتعجبتعجب

ملیسا:مامان بستری شدن یعنی چی گفتم یعنی اینکه اگه آدم مریض بشه وبا خوردن دارو خوب نشه اونموقع باید بره بیمارستان بستری بشه.

ملیسا: مثل من که قراره بیمارستان بستری بشم گفتم این چه حرفیه ملیسا میزنی خدا نکنه مامان الان را که نمیگم اونموقع که قراره دختر وپسرم بدنیا بیاد میرم بیمارستان بستری میشم دیگهفرشتهفرشتهفرشته

حالا دیروز به این نتیجه رسیده بودی که مامان من دوست دارم چهارتا بچه داشته باشم دوتا دختر به اسم ایزابلا  و وینکا و دوتا پسر دیرمو و علیرضا متنظرمتنظرمتنظر  خدای مهربون برمن مادر رحم بفرماآرامآرامآرام

تعطیلات عید فطر رفتیم رشت دوشنبه صبح ساعت 10 حرکت کردیم و10 شب رسیدیم بخاطر ترافیک شدید 12 ساعت توی راه بودیم و خداروشکر اصلا اذیت نکردی همش میگفتی آخه چرا این ماشینها حرکت نمیکنند.

سه شنبه بعدازظهر بردیمت دریا وتو کلی شن بازی کردی وهمش میگفتی چقدر خوبه که اومدیم پیک نیک چون عاشق این هستی همش بریم جایی زیر انداز پهن کنیم وبشینیم.

پنج شنبه شام هم میخواستیم بریم خونه خاله فائزه همه آماده شده بودیم ولی چون شبنم داشت درس میخوند هنوز آماده نشده بود وهی چندبار خاله فرانک شبنم را صدا کرد که شبنم پاشو آماده شو هی از خاله فرانک اصرار واز شبنم انکار که تو سریع برگشتی گفتی

خاله فرانک اصلا حق تو نیست که همچین دختری داشته باشی الانه که یه دونه باید بزنی زیر گوشش تا آدم بشه ما همهتعجبتعجبتعجب

بعد هم گفتی خاله فرانک برو برای خودتت یه بچه دیگه بیار شبنم را ولش کنخندونکخندونکخندونک

جمعه صبح هم ساعت هشت صبح حرکت کردیم به سمت تهران وخداروشکر اصلا به ترافیک نخوردیم وتو هم همش میگفتی حمید دستت درد نکنه امروز خیلی خوب  اومدی اصلا ترافیک نبود خیلی عالی اومدیتشویقتشویقتشویق

 عکسهای دختر طلامحبتمحبتمحبت

یکعدد ملیسا موسشوار کشیده

پسندها (6)

نظرات (4)

مامان ويهان جون
14 تیر 96 11:52
اي جونم عسل خانوم مليسا جونم شيرين زبونياتو قربون چه اسم هاي خوشگلي هم انتخاب كردي واسه بچه هات فقط اون اسم آخري يكمي با بقيه اسم هات نميخونه حتما اسم يكي از همكلاسياته آره؟...خوشگل خانومي كه هميشه از شنيدن جملات اون خوشمزه زبونت لبخند و خنده مياري رو لبمون خدا تو رو خيلي خيلي حفظت كنه؛ آمين سلام فرخنده جونم عزيزم هميشه به پيك نيك و خوشي.. اين بچه ها عشق دريا و شن بازين و خوشا بحالشون كه كه از يه اصل و نسب شمالين و دريا زياد ميبينن مثل هميشه كلي كيف كردم عكساي عسل خانومو ديدم
مامان فرخنده
پاسخ
سلام خاله مهربون دقیقا اون اسمها همه اسمهای غربی این علیرضا اسم وطنی هست آره توی مهدشون اسم یکی از دوستاش علیرضا هست ممنون از دعای زیبات خدا محافظ تموم بچه ها باشه الهی آمین دقیقا خداروشکر که من شمالی هستم وهرکی به ملیسا میگه ملیسا تهرانی میگه نخیر من رشتی هستم بچه ام دوست داره اصالتش را حفظ کنه بوس برای خاله مهربون و ویهان ناز
شادی
17 تیر 96 16:25
فداتتتت بشم که اینقدر شیرینی.... 4 تا بچه قراره بیاره خدااااا. فرخنده جون دوران پیری سرت خیلی شلوغه ها!!!! آوینا هم عاشق پیک نیک و یک جا نشستن و زیر انداز پهن کردنه
مامان فرخنده
پاسخ
خدانکنه شادی جون یعنی وقتی همه بهم میگند یک بچه دیگه بیارم میگم خیلی ممنون ملیسا یکی هست ولی من مطمئن هستم وقتی ازدواج کنه با شوهرش و بچه هاش همش خونه ما هست یعنی یدونه من تبدیل میشه به چهارتا چی کاری که یه بچه دیگه بیارم قراره همش به همینها سرویس بدم حالا خداکنه با دوتا بچه راضی بشه قربون آوینا جون که مثل ملیسا از پیک نیک خوشش میاد بیاید تهران یه برنامه پیک نیک بذاریم عشقم
عمه فروغ
18 تیر 96 13:38
سلام فرخنده جون قربون ملیسای ناز با حرف های شیرینش فرخنده جون بهتره الان خوب استراحت کنید آخه قراره در آینده کلی بچه بزرگ کنید باید خوب انرژی داشته باشید عزیزم با حرف های شیرینش خوب دلبری میکنه عکس ها هم که مثل همیشه عالی...ببوسش بجام
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عزیززززم آخ خواهر گفتی من دلمو خوش کرده بودم که بازنشسته بشم دیگه استراحت میکنم نگو ملیسا کلی کار قراره بریزه سرم یعنی واقعا من در تعجبم که این حرفها را از کجا میشنوه وسریع بهم ربط میده البته عاشق تلویزیون وکارتون هست ممنون فروغ جونم لطف داری شما هم آرشیدا جون را ببوس
کیان
25 تیر 96 15:45
ای ملیسای شیرین زبون. میبینم که دختر خاله شبنم رو هم نصیحت میکنی دعوا میکنی براش بزرگتری میکنی موهای باز شده هم خیلی بهت میاد خانوم خوشگله
مامان فرخنده
پاسخ
سلام داداشی دقیقا نمیدونم چرا دختر خالم حرف مامانش را گوش نمیکرد آخه من خیلی بچه حرف گوش کنی هستم چشات قشنگ میبینه داداش کیان