افتادن اولین دندون شیری
سلام به دختر عسلم:
غروب هفتم بهمن ماه تهران بعداز مدتها شروع به برف باریدن کرد وشب که داشتی میخوابیدی گفتم ملیسا صبح بلند بشی میبینی که همه جا برف نشسته ومدارس تعطیل هستند وهمین طور هم شد ودو روز تعطیل بودید وکلی با بابائی رفتید برف بازی کردید.
چندروزی بود که میگفتی دندونم لق هستش ونهم بهمن ماه همون اولین دندونت با گاز زدن سیب افتاد وقتی اومدم بعدازظهر دنبالت بهم گفتی حالا فرشته دندون برام چی میاره وخداروشکر توی خونه دفتر نقاشی از قبل خریده بودم تا رسیدیم خونه گذاشتم زیر بالشت گفتم فکر کنم فرشته دندون میدونسته که دندونت می افته زیر بالشت برات کادو گذاشته وکلی خوشحال شدی.
البته چون کوچولو بودی دوتا دندون با هم در می آوردی حالا هم وقتی لق میشند به همون ترتیب هستند دوتا دوتا لق میشند وبغلی همون دندونت هم لق بود حتی زیرش دندون در اومده بود واین دندون لق هم آویزون وهرچقدر سیب گاز میزدی نمی افتاد وهیچ کس هم دل نداشت که برات بکشه تا اینکه 18 بهمن ماه نوبت دندونپزشکی داشتم گفتم ملیسا رفتیم داخل تو هم به خانم دکتر دندونت را نشون بده گفتی باشه فقط معاینه کنه تا خانم دکتر گفت دهانت را باز کن سریع با دستش برات کشید و تو اصلا متوجه نشدی تا اینکه خون را دیدی میخواستی بزنی زیر گریه گفتم باید بریم امروز اسباب بازی فروشی تا جایزه دومین دندونت را بگیریم که خوشحال شدی ودیگه گریه نکردی وبعدش هم با هم رفتیم اسباب بازی فروشی ویک تلفن صورتی رنگ خریدی.
ملیسا بی دندون ناز