هجده ماهگي گل مامان
ماهگيت مبارك مليسا جووووووووووووووووووونم به خاطر همين آهنگ وبلاگت را عوض كردم آهنگ نوازش مهسا را گذاشتم.
حالا ميخوام يه كوچولو باهات دردو دل كنم:
دخترک 18 ماهه من چقدر لمس کردنت خوبه.چقدر خوبه که ميتونم نابترين لحظه های عمرم رو با تو بگذرونم.چقدر خوشحالم که ميتونم تو رو داشته باشم که گاهی از سر شوق و گاهی از سر دلتنگی محکم در آغوشم بگيرمت و با بوی تنت همه مسايل تلخ رو فراموش کنم.
داشتنت نعمتيه که خدا به من ارزونی داشت که اگه ميدونستم اينقدر شيرين و خواستنيه خيلی خيلی پيش از اين از خدا طلبت ميکردم.
من و تو کنار هم لحظه های متفاوتی و تجربه ميکنيم لحظه ای با هم ميخنديم و لحظه ای به بازی مشغوليم اما پيش مياد گاهی که من خسته تر از اون هستم که بازی کنم يا حتی بخندم من رو واسه اون لحظه هايی که ناخواسته بهت اخم ميکنم يا به اداهای کودکانت فقط نگاه ميکنم بی هيچ لبخندی ببخش.
دخترم مادر بودن خيلی سخته مخصوصا مادر شاغل، سختر از اونی که فکرش رو ميکردم.صبح وقتی خوابی به صورت ماهت زل ميزنم و با خودم ميگم اين فرشته کوچولو مال منه خدايا ممنون كه اين فرشته ناز را به من دادي تا من ازش مواظبت كنم اميدوارم ازپس تربيتش خوب بر بيام كه هر جا ميرم با افتخار و با صدای بلند بگم اين دختر منه مليسا.
آيا وقتی بزرگتر شدی اينجوری که من ميخوامت دوستم خواهی داشت و تو هم با صدای بلند منو مامان خطاب ميکنی
اما من هيچوقت روزهای شيريني که تو بهم هديه کردی و فراموش نميکنم و هميشه ممنون داشتن اين لحظاتم .
ديشب وقتي به قد و بالات نگاه ميكردم ولذت ميبردم كه چقدر زود بزرگ شدي ، ناخودآگاه يادم افتاد كه اين ايام هم با چشم زدني تموم مي شه وديگه روزي ميرسه كه تو اون دختر كوچولوي من نخواهي بود ، ازپيشم ميري ودست در دست مرد جووني پيش من خواهي آمد.
دوست دارم دختركم
دختر امروز من و مادر فردااااااااااااااي نزديك