كفش خريدن
سلام دختر گل مامان خوبي ديگه براي خودتت خانومي شدي
قربونت بشم نميدوني بعداز ظهر ها چه شكلي ميام دنبالت كلي توي راه قربون صدقه ات ميرم واي وقتي ميرسم بهم ميگي شلام شلام ديگه من خسته نيستم بعضي اوقات هم كه مياي صورتمو بوس ميكني انگار دارم روي ابرها راه ميرم.
جمعه ظهر داشتيم باهم بازي ميكرديم گفتم مليسا نهارتو خوردي خوابيدي با بابا حميد ميريم بيرون يهو ديدم رفتي توي اتاقت كاپشن وكلاه و جواربتو آوردي گفتي بوپوش بيريم گفتم كجا من گفتم غروب نه الان گفتي جولاب بوپوشم شلده( جوارب بپوشم سرده)خلاصه از تو اصرار منم كه مادر حساس باهم رفتيم تا سر خيابون تا اومديم توي كوچه خودمون گفتي نه نه گفتم بريم ببينم چرا ما نبوديم پيشي اومده خونمون كه با اين ترفند راضي شدي اومديم خونه.
ناهارتو خوردي ولي از خواب خبري نبود به حميد گفتم بريم من يه كفش براي خودم بخرم تهران هم كه قربونش برم از اين ور شهر به اون ور شهر يه مسافرت بين شهري ميشه با اون ترافيك هاش توهم يكساعت ونيم توي بغلم خوابيدي تا رسيديم به پاساژ مورد نظر توهم تا اون همه كفشو ديدي كلي ذوق كردي گفتي كفش كفش گفتم آره اومديم كفش بخريم اولين مغازه يه كفش ديدم توهم تازگيها قربونت بشم راه نميري فقط ميگي بغل اونهم فقط بغل من بغل حميد نميري گفتم پس حميد توبغلش كن تامن اين كفشو بپوشم توهم رفتي بغل حميد وجيغ و گريه كردنت شروع شد انگار كه منو داشتند ازت ميگرفتند اشك ميريختي ميگفتي مامان مامان
منم سريع كفشو پام نكرده بغلت كردم از مغازه رفتيم بيرون كه تو گفتي باكنك از اين بادكنكهاي يك متري بود كه دوتا بهم گره خورده حميد اونو برات خريد توهم خوشحال توي بغل من با اون بادكنكت وعروسك گچلت تازگيها هرجا ميريم عروسكتو هم بغل ميكني با خودتت مياري نه كه خيلي راه ميري من بايد عروسكت را بغل كنم القصه:
مغازه دوم يه كفشو انتخاب كردم گفتم حميد من كه اينو بدم بغلت يا بذارم زمين جيغ وداده كه ميكنه دونفر هم توي مغازه روي صندلي نشسته بودند محض رضاي خدا هيچكدومشون بلند نشدند گفتم پس حميد تو بوت منو دربيار تا من كفشو بپوشم حميد كه داشت كفش منو در مياورد تموم مردها داشتند منو چپ چپ نگاه ميكردند كه اين زنه ببين چه شمريه كه بيچاره شوهرش بايد براش كفش دربياره خنده ام گرفته بود حميد هم هي ميگفت مليسا ببين چه كارهاي با ما ميكني ومن هم تصميم گرفتم با همون يه پا پرو كردن اونو بخرم چون با وضيعتي كه تو براي ما گذاشته بودي امكان اينكه من بخوام برم مغازه هاي ديگه كفش ببينم درصدش پائين بود وبه اين نتيجه رسيديم كه اگه بخوايم بريم خريد ديگه تو بايد بري پيش مامان بزرگت بموني.
تازگيها تا ميبيني دارم غذا درست ميكنم وسرم گرمه ميگي ماني چي كار
ديشب تلويزيون داشت تبليغ نشون ميداد توهم كه عاشق تبليغات هستي چون داشتي توي اتاقت بازي ميكردي گفتم مليسا بيا حه چون تبليغات تلويزيونو ميگفتي حه حه ديدم دويدي اومدي گفتي تب بيغ (تبليغ)
عشقت به عروسكات زياد شده برخلاف كوچيكيت كه اصلا با عروسك بازي نمي كردي ولي الان عروسكاتو به ترتيب ميچيني بعد هي بوسشون ميكني من هم بهت ميگم اينا ني نيت هستند بيار من هم بوسشون كنم توهم به ترتيب برام مياري من يه دونه عروسكاتو بوس ميكنم يه دونه تورو بعد ميگم قربون تو و اون ني ني هات بشم عشق من
هر روز بعد از ظهر مگي اس مت چيه مل مل ( من بايد بپرسم اسمت چيه تو هم ميگي مل مل)
خيلي زياد دوست دارم مخصوصا كه الان ديگه شيرين زبوني ميكني و كلي خوردني شدي.
اينجا 6:30 صبح بيدار شدي رفتي دوربين را در آوردي به من ميگي عكش عكش گفتم ازت عكس بگيرم پس وايستا داشتي پستونك ميخوردي پستونكتو در آوردي اين ژستو تحويل من دادي با اون موهاي شونه نكرده ات
اينم وقتي بذاري موهاتو گل سر بذارم ببين چه خوشگل ميشي
تازگيها هم بايد جاي دكوري بشيني دوتا دیگه دندون داری در میاری بخاطر همین همش دستت توی دهنته
قربون اون نگاه كردنت بشم من خوشگل، عسل ،شيرين، زندگي