شيرين زبوني
سلام به عشقم ،عمرم تموم زندگيم مليسا دوست داشتني امروز با كلي انرژي مثبت وشيرين زبونيت اومدم سريع بريم سر خاطرات قشنگ تو.
يه جمعه كه داشتيم ميرفتيم بيرون تو توي خيابون تا پرچم را ديدي به اون اشاره كردي گفتي مامان اونا را ببين گفتم آره چقدر اين پرچمها قشنگه سريع در جواب برگشتي گفتي اين كه پرچم نيست اين ايرانه.
دوشنبه هفته پيش كه شب يلدا بود وما قرار بود همه جمع بشيم خونه مامان بزرگ حميد ولي با تو يه مشكل اساسي داشتيم تو ازيكسال پيش كه مامان زري فوت كرد ديگه هركاري ميكرديم كه بريم اون خونه قبول نمي كردي حتي سه بار هم رفتيم تا جلوي در ولي تا در را ديدي شروع كردي به گريه كردن وگفتي من بالا نميام وماهم برگشتيم چون فكر ميكنم توي ذهنت يه خاطره بد ثبت شده بود تا اينكه شد شب يلدا گفتم حميد يه كيك وشمع بخريم تا مليسا به هواي تولد بازي بياد اونجا بعدازظهر هم شروع كردم باهات صحبت كردن گفتم الان ميريم كيك ميخريم ميريم پيش بهاره (دخترخاله حميد)تولد بازي كنيم اونجا همه هستند بايد بگيم و بخنديم چون تولد بهاره هستش سريع در جواب گفتي مامان امروز كه تولد نيست امروز روز يلداست بايد شادي كنيم . من همينجا كلي تشكر ميكنم از شبكه پويا واقعا نقش مهمي در يادگيري مليسا داره چون من تا حالا در مورد شب يلدا با مليسا صحبت نكرده بودم مهد هم كه نميري بگم از مهد ياد گرفتي ولي اونروز ديدم كه شبكه پويا بيشتر برنامه هاش در مورد شب يلدا بود.
خلاصه رفتيم خونه مامان بزرگ حميد وهمه متعجب كه چطور مليسا اومده سريع هم كيك را گفتي باز كنيم شمع روش بذاريد تولد بگيريم واين جوري موفق شديم اون خاطره بد را از ذهنت پاك كنيم.
شب جمعه شام خونه داييم دعوت بوديم خاله فرانك هم اومده بود وسريع رفتي توي اتاق با بچه ها بازي كردي شب موقع خداحافظي گفتي آره ديگه الان بايد بريم خونه يه ليوان شير بخوريم بگيريم بخوابيم من وخاله فرانك نگاهت كرديم چون شير اصلا لب نميزني بايد حتما صبحها برات شيركاكائو درست كنم يه ليوان بخوري ولي ماست ودوغ وبستني در روز ميخوري خاله فرانك گفت مليسا چرا الكي ميگي گفتم داره كلاس ميذاره كه ما مثلا هرشب خيلي باكلاسيم يه ليوان شير قبل از خواب ميخوريم.
گوشيم را برميداري كه پو بازي كني يه روز ديديم هي داري لباس براي پو ميخري گفتم مليسا داري چيكار ميكني گفتي دارم اتمايش ميكنم گفتم چي وتو هم دوباره گفتي اتمايش ميكنم منظورت آزمايش ميكنم خودم را خيلي كنترل كردم كه نخورمت از تلفظ مسابقه گفتنت هم خيلي خوشم مياد ميگي مساقبه.
دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی
دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی
دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی
دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی
دوستت دارم چون به یک نگاه ، عشق منی
بعضي از صبحها كه من ميخوام برم سركار ساعت شش ونيم صبح بيدار ميشي ميگي بزن اون يكي پويا منظورش شبكه دو هستش چون ميدونه او نموقع صبح شبكه پويا برنامه نداره آخه مادر واجب كردن هنوز چشم باز نشده كارتون ببيني.
مليسا در حال رفتن به دورهمي شب يلدا