مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

باي باي پستونك

1393/6/30 8:40
نویسنده : مامان فرخنده
844 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسل مامان خوبي خوشي  عزيززززززكم ميدونم اين روزها برات يه خورده سخت داره ميگذره چون  از يار شفيقت پستونك جدات كردم خودم هم باورم نميشه  كه اين پروژه را با موفقيت به اتمام رسوندم چون تصميم نداشتم حالا حالا ازت بگيرم ولي ديگه خيلي وابسته شده بودي 24 ساعته داشتي پسونك ميخوردي و هفته اي يه دونه پستونك پاره ميكردي خوشت مي اومد مي كشيدي به دوندونات وپاره ميكردي حالا برات مينويسم كه چطور به اين موفقيت بزرگ دست پيدا كردم.تشویقتشویقتشویق

پنج شنبه 20/06/1393 درست زماني كه 27 ماهه شدي ساعت ده ونيم شب بود داشتيم با هم بازي ميكرديم كه يه لحظه پستونكت را نگاه كردم ديدم پاره پاره شده فقط يه تيكه اش وصل هست با دستم كشيدم اون را پاره كردم گفتم مليسا پسونكت پاره شد (البته بگم دوتا پستونك نو توي كمد داشتم كه اگه خيلي بيتابي ميكردي تسليم ميشدم وبهت ميدادم)تو هم نگاه كردي ديگه با گريه گفتي مع معه(تو به پستونك ميگي مع معه)بابا مع معه را چسب بزن برو چسب بخر مع معه پاره شد گفتم مليسا جون تو بزرگ شدي عزيزززززززم مع معه براي بچه هاي كوچولو هستش تو بخواي بري مهد  همه تورو مسخره ميكنند ببين توي سي ديهات بچه ها پستونك نمي خورند برو بريز دور بگو مع معه براي ني ني ها هست و توهم شير شدي رفتي سمت ظرفشويي (چيزي را بخواي بريزي دور ميبري توي ظرفشويي ميندازي)من وحميد هم كلي برات دست زديم گفتيم آفرين، دخترم بزرگ شده البته اون قسمت دسته پستونك را هركاري كردم كه بريزي دور ننداختي آخه عادت داري دسته اش را ميگيري دستت و ميخوابي حميد هم اشاره كرد ديگه امشب بهش پسونك نده ببينيم چيكار ميكنه و وقت خواب عروسك كچلت را بغل كردي و دسته پسونكت را گرفتي خوابيدي خودم هم باورم نشد كه لج نگرفتي ولي صبحش كه از خواب بيدار شدي بداخلاق بودي الكي لج ميگرفتي هي ميگفتي بريم مع معه بخريم من وحميد هم همش باهات بازي ميكرديم كه از يادتت بره غروبش رفتيم بيرون تا پستونك فروشي سر كوچه امون را ديدي با خوشحالي گفتي بريم مع معه بخريم گفتم نداره وتوهم ناراحت خلاصه بعد از هشت روز بدون پستونك شبها گرفتي خوابيدي ومن هم خوشحال كه اين پروژه را دونستم اجرا كنم درست در حالي كه ميخواستم خوشحالي كنممتنظرمتنظرمتنظر

پنج شنبه مورخ 27/06/93  صبح داشتم خونه تميز ميكردم تو هم توي اتاقت طبق معمول با كشو لباسهات داشتي بازي ميكردي كه يهو ديدم خوشحال اومدي پيش من مامان مامان اين پستونك را بريز دور(پسونك پاره)من رفتم مع معه خوردني خريدم يهو شصتم خبردار شد واي رفتي سراغ كمدت همون جا كه پستونك نوت بود سريع اومدم توي اتاق ديدم بللللللللللللللللللله يعني آب يخي بود كه انگاري ريختتند روم خستهخستهخستهسريع پستونك را توي يه كمد ديگه گذاشتم وسرت را با اسباب بازيهات سرگرم كردم ولي تازه اول ماجرا بود چون ديگه اون پستونك را ديده بودي همش گريه ميكردي مع معه خوردني ميخوام مع معه خوردني ميخوام وكلي لجبازي ميكردي ومن هم صبرم را بردم بالا كه تسليم نشم چون خداييش حيف بود كه اين همه مدت نخوردي حالا بخواي بخوري بهر حال بهت ندادم واقعا بهش معتاد شده بودي چون هرازگاهي يادتت مي افته وميگي فردا فردا ميرم مع معه خوردني ميخرم بميرم برات ولي مامان بخاطر اينكه دندونهات خراب نشه اينكاروكردم البته بايد وقتي يكسالت بود اينكار را ميكردم ولي تنبلي كردمامان ببخشيد.خجالتخجالتخجالت

يازده روز هست كه بدون ميك زدن پستونك ميخوابي خداكنه زودتر از ذهنت پاك بشه البته فعلا نمي تونم دسته پستونك را ازت بگيرم تا يكماه ديگه براي اون هم يه برنامه دارم ولي بذار فعلا دلت با همون دسته پستونك خوش باشه.خداكنه در مورد پوشك هم خوب باهام همكاري كني تا اين مرحله از زندگيت هم بگذره.

اين پستونك مورد علاقه كه ديگه به خاطره ها پيوست برات عكسش را ميذارم كه ببيني چه پستونكي ميخوردي خوشگل مامان.

اين هم پستونك پاره كه فقط ديگه دسته اش را ميگيري ميخوابيفرشتهفرشته

يه دوماهي هست كلي پول داديم دكوراسيون منزل را عوض كرديم ولي انگار براي جنابعالي اسباب بازي خريديم همش در حال بازي كردن وريختن اين پالشها هستي آخه چرا مامان تازه متوجه شدم بزرگترين اشتباه را كردم كه مبلها را عوض كرديم چون ديگه هيچوقت هيچوقت خونمون تميز نيست فقط همون شب تا صبح كه خوابي اين پالشها سر جاش هستندگریهترسوگریهترسو

دوست داريم عروسك ناز وشيرين زبون مامان وبابامحبتبوسمحبتبوسمحبتبوس

پسندها (4)

نظرات (7)

مامان پانيسا
31 شهریور 93 8:55
اتمام پروژه پستونك رو بهتون تبريك ميگم آفرين مليسا نازم! دخمل منم هميشه داره خونه رو بهم ميريزه تو اين مورد خيلي با هم همدرديم
مامان فرخنده
پاسخ
خودم هنوز باورم نميشه كه اين پروژه هم تموم شد خداروشكر در مورد ريخت وپاش خونه كه ديگه نگوووووووووووووووووووووووو ببوس پانيسا نازمو
مامان هلیا
31 شهریور 93 11:50
آفرین به دخملی ناز و مامان مهربونش یه بوس بزرگ واسه ملیسای قشنگم
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون مامان گل ماماني ميبينم كه با هليا جون سرگرم هستي ديگه دير به دير آپ ميكني دلمون تنگ شده براي دختر طلا آپ كن تنبل خانم
آیدا
31 شهریور 93 14:03
آخ آخ چقدر دلم برای این پرنسس شیرین زبان تنگ شده بود. فرخنده جون مبارک باشه پایان پروژه پستونک...
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون مامان آيدا گلولي بميرم براش بعضي اوقات كه ميگه بريم مع معه خوردني بخريم دلم براش خيلي ميسوزه ولي تحمل ميكنم
مامان مژگان
2 مهر 93 8:39
تبریک می گم فرخنده جون، این پروژه ها برای خودشون پروژه این نااااااااااامیدورام به زودی پروژه پوشک هم به اتمام برسه آفرین ملیسا خانوم نازنین که با مامان مهربون همکاری می کنی
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون مژگان جون با افتخار لينك شدي عزيززززززززززم در مورد پروژه پوشك فكر نكنم حالا حالا هاااااااااااااااموفق بشم بسي سخت است بوس براي رهام كوچولووووووووووووو
شادی
3 مهر 93 7:09
به سلامتی و مبارکی. بالاخره این پروژه هم تموم شدم. اون دسته اش هم بزار دستش بمونه. شاید باهاش احساس آرامش میکنه. سعی کن همیشه تشویقش کنیکه مع معه رو داده به نی نی ها . دکوراسیون جدید هم مبارک. خیلی خوشگلن. متاسفانه ماهم همین مشکلو داریم. رنگشون هم روشنه احتمالا زود کثیف بشن.
مامان فرخنده
پاسخ
شادي جون خودم هم فكر ميكنم اون دسته پستونك بهش آرامش ميده ولي فقط بديش اينه تا اون پستونك جلوي چشمش هست لج مع مع خوردني ميگيره ممنون شادي جون كاش دكوراسيون رو عوض نميكرد ببوس آوينا خوشگلو
آویسا
3 مهر 93 10:37
آفرین خوب کاری کردی فرخنده جون راحت شدین
مامان فرخنده
پاسخ
آره راحت شدم بعدي هم پروژه پوشك هستش بوس براي آويسا بزرگم كه براي خودش خانمي شده
مامان لیانا
11 آبان 93 17:32
سلام فرخنده عزیزم تبریگ میگم که تونستی مرحله پستونک گیری ملیسا خوشگلمو با موفقیت سپری کنی خدارو شکر..دلم براتون خیلی تنگ شده لیانا همش بهم میچسبه وقت هیچ کاریو ندارم...دکوراسیون جدید هم مبارک به دل خوش استفاده کنی مبلای خیلی قشنگی انتخاب کردین..برم پست بعدیو بخونم
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون عزیزززززززززم من هم دلم خیلی برات تنگ شده هرروز میام وبت ببینم چیزی نوشتی یا نه مینا جون هم آپ نمیکنه هردوتاتون درگیر این فینگیلی ها هستید کاملا حق دارید که وقت نمی کنید آپ کنید اول پستونک گیری خیلی سخت بود ولی خداروشکر دیگه تموم شد