مليسا دوشت دالم

سلام عشق من بلبل خونه ببخشيد دير به دير برات آپ ميكنم يه ويروس جديد گرفتم بنام تنبلي كه اصلا حس وحال نوشتن ندارم ولي قربون توبشم هر روز شيرين تر و خوردني تر داري ميشي من وحميد همش در حال خوردن تو هستيم ازپس كه شيرين زبوني.

حالا ميخوام برات از كارهات بنويسم تو علاقه خاصي به اين كلمه پيدا كردي (كم كن)جالبه حتي اگه بخواي بگي زياد كن (بازهم مي گي كم كن)حالا من وحميد بايد اينقدر هوش و ذكاوت داشته باشيم كه منظورت چيه آهنگ وسي ديهايي كه دوست داري وقتي كه مي گي كم كن ما بايد برات زياد كنيم ولي اگه صداي تلويزيون زياد باشه وقتي كه ميگي كم كن ما بايد صداي تلويزيون را كم كنيم حالا بعضي وقتها هم متوجه نميشيم با اينكه هي بهت ياد ميدم نمي دونم چرا تو فقط مي گي كم كن.

بعضي شبها پيش حميد ميخوابي چون دوست داري تا دير وقت تلويزيون نگاه كني بعد كه خوابت ميبره اگه حميد تورو نياره پيش من نصف شب كه بيدار شي ميبينم كه با بالش وپتوت صدام ميكني مامان پاشو من هم ميذارمت روي تخت وقصه بايد بگم تا بخوابي.

چند شب پيش هم پيش حميد خوابيده بودي كه بيدار شدي عطسه كردي گفتم ديدي مليسا سرما خوردي پيش من بخوابي من حواسم هست هي بيدار ميشم پتو روت ميندازم بعد از ظهرش من عطسه كردم كه سريع گفتي ماماني شرما خوردي(هنوز س را ش تلفظ ميكني)من وحميد كلي بوست كرديم.

بازيت هم كه شده با وسايل آرايش من البته فقط خداروشكر نگاه ميكني وخرابكاري اصلا نميكني بعد كرمهاي خودتو خوب ميشناسي وسايل من را كه بر ميداري ميگي اين كرم فرخنده است،اين مداد فرخنده است نقاشي بكشه وقتي اسمم را صدا ميكني من فوق العاده خوشحال ميشم وتو كاملا متوجه شدي چون تازگيها توي اوج دعوا كردنت يهو بر ميگردي ميگي فرخنده جانم بعد من عكس العمل نشون نميدم ولي توي دلم كلي قربون صدقه ات ميرم دوباره ميخندي ميگي فرخنده جانم دوشت دالم توي اون اوج دعوا ببين من چه حالي ميشم .

كلمه دوست دارم هم كه ديگه شده نقل زبونت همش به من وحميد ميگي دوشت دالم يك روز درميان هم موبايلم را برميداري مي گي پاييزه (خاله فائزه)بگير من حرف بزنم بعد خيلي قشنگ شروع ميكني به گزارش دادن كارهاي اون روزت بعد هم ميگي پاييزه دوشت دالم فائزه هم كلي قربون صدقه ات ميره ولي ميگه حيف كه مليسا از ما دور هستي بجاش خاله فرانك كلي از دستت شاكي هستش چون با اون اصلا حرف نميزني با فرشته و فائزه خيلي خيلي قشنگ حرف ميزني تا فرشته زنگ ميزنه ميگم مليسا خاله است بعد خودتت گوشي را جواب ميدي ميگي شلام خاله نديدم(يعني خاله من تورو نديدم)بيا بريم پارك بيا خونمون ودر آخر سر هم خاله دوشت دالم حميد هم بهت ميگه تو فوق العاده بچه با سياستي هستي.

كوچيكتر كه بودي چون بيرون ميرفتيم تو اصلا راه نمي اومدي الان هردفعه بخوايم بريم بيرون قبلش بهت ميگم بچه بايد كفش بپوشه راه بياد وتوهم خداروشكر قبول ميكني وديگه راه مياي حالا حميد بر فرض بخواد بره جايي كه ما نريم تو سريع ميگي بچه كفش مي پوشه لاه مياد(راه)چون تو اينطوري شيرين زبوني ميكني اون هم با خودش ميبردت بيرون.

خلاصه روزگار شيريني با هات داريم ولي حيف كه زمان داره خيلي خيلي زود ميگذره وتو داري بزرگ بزرگتر ميشي كاش ميشد توي همين دوران پاك كودكي بود ولي كاريش نميشه كرد خودت ميدوني چقدر دوست دارم وميميرم برات و اينو بدون نفس من و حميد به نفس تو بنده ومثل يه كوه پشتت هستيم و دوست نداريم هيچ وقت هيچ وقت ناراحت باشي يا غصه بخوري تو هميشه مثل الان بايد لبت خندون باشه وقهقهه بزني و ما هم كلي با ديدنت انرژي بگيريم.

مليسا در حال غذا درست كردن

عشق روسري سر كردن داري تا ميخوايم بريم بيرون ميگي مامان روشري بذار خدانكنه توي خيابون روسريم يه خورده بره وسط سرم سريع برام درست ميكني

سن شمار مليسا:

مليسا تا اين لحظه 2 سال 28 روز سن دارد.