مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

تعطیلات عید 96

1396/1/20 10:22
نویسنده : مامان فرخنده
524 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخترنازم ، چهار سال و ده ماهگیت مبارک باشه عسلم:

پنج شنبه 26 اسفند شام رفتیم خونه مامانی بخاطر اینکه روز مادر بود وهم اینکه فردایش قرار بود بریم رشت رفتیم که از مامانی و بابایی خداحافظی کنیم مامانی بهت گفت ملیسا زود برگرد من دلم برات تنگ میشه تو هم گفتی برم یه ذره آجیل بخورم زود زود بر میگردم ساعت یک شب که اومدیم خونه حمید گفت ملیسا بخوابی بیدار بشی خاله فرشته پیشت هست که تو گفتی میشه نخوابم گفتم نه بخواب حمید میره دنبال خاله فرشته وعمو دویده که گرفتی خوابیدی ساعت هشت صبح که تو خواب بودی حمید اینا اومدند ساعت هشت ونیم صبح پاشدی گفتم بیا بریم توی هال ببین که کی اومده کلی خندیدی گفتی خاله فرشته اومده گفتم آره که از اتاق خواب تا هال دویدی رفتی بغل خاله فرشته وکلی خوشحال شدی برای ناهار هم خاله فائزه و عموسمیر اومدند که بعد ناهار قرار بود همه حرکت کنیم به سمت رشت چون چمدونهای خاله فرشته زیاد بود باید با دوتا ماشین میرفتیم خداروشکر جاده ترافیک نبود وساعت هشت شب رسیدیم رشت وکلی ابراز علاقه به خاله فرانک وشبنم کردی طوریکه خاله فرانک گفت چی شده ملیسا اینقدر داره ماها را تحویل میگیره گفتم چون خیلی خوشحال هست تعطیل شده وهمه خاله هاش پیشش هستند.محبتمحبتمحبت

وقتی میدیدی که خاله فرشته وعمو دویده با هم ایتالیایی حرف میزدند به حمید میگفتی حمید تو انگلیسی بلد نیستی با اینا حرف بزنی هرچقدر میگفتیم اینا دارند ایتالیایی حرف می زنند قبول نمیکردی .خندهخندهخنده

توی مهمونیها هم تا میرفتیم آهنگ شیدایی حامد همایون را درخواست میکردی وبه همه میگفتی دست بزنید من برقصم وکلی مجلس گرمی میکردی.تشویقتشویقتشویق

بیرون میرفتیم خرید هرچی که برای خودتت میخریدی باید برای دوستهای صمیمی مهدت ریحانه وپارسا هم خرید میکردیم خلاصه توی تعطیلات کلی به فکر اونها هم بودی.آرامآرامآرام

الان چند وقته سوال ذهنت این شده که مامان کی تورو بدنیا آورد حمید را کی بدنیا آورد من چه شکلی بدنیا اومدم وبهت میگم من از خدا خواستم که به من یه دختر ناز بده خداهم تورو فرستاد توی دلم بعد که یه روز دلم درد گرفت رفتم بیمارستان وتو را ازدل من در آوردند مامان شکمت را چاقو زدند میگم آره دردت اومد میگم نه چون بیهوش بودم وجالبه هرروز باید این داستان را برات تعریف کنم وبه من میگی مامان برام یه خواهر بیار ولی دیگه نرو بیمارستان که شکمت را چاقو بزنند چون من غصه میخورم تو بری بیمارستان یه بچه ایی که مامان وبابا نداره اونو بیار من بزرگ کنم وپیش خودم بخوابونم وببرمش مهد.متنظرمتنظرمتنظر

خاله فرشته تو هانیکن (سگ خاله فرشته) را بدنیا آوردی از شکمت بیرون آوردند وفرشته هم غش غش میخندید میگفت آره خاله من سگ زا هستم.قه قههقه قههقه قهه

حالابریم سراغ عکسهای عید:

 

سفره هفت سینی که خاله فرانک وشبنم درست کرده بودند

کار خاله فرانک این بود که موهای تو را قبل از رفتن به مهمونی حتما گیس باید میکرد

ملیسا جلوی فروشگاه محصولات نادری در لاهیجان

شطرنج بازان قهرمان

ملیسا در شهر بازی رشت

ملیسا در حال رقصیدن در رستوران

ملیسا در آخرین روز تعطیلات برای رفتن به سیزده بدر

پسندها (9)

نظرات (6)

هانیل
21 فروردین 96 14:54
عزیزم ماشالا خدا حفظش کنه کپی خودتونه
مامان فرخنده
پاسخ
سلام ممنون دقیقا کپی برابر اصل
کیان
23 فروردین 96 16:01
سال نو شما مبارک. امید وارم سال 96 سال بسیار خوبی برای شما باشه. راستی سفره هفت سین هم خیلی قشنگ بود.
مامان فرخنده
پاسخ
سلام ممنون از لطف شما
شادی
26 فروردین 96 11:29
چه خوب که تعطیلات کنار هم بودین و ملیسا جون هم حتما کلی پیش خاله هاش خوش گذرونده . ایشالا سال خوبی در پیش داشته باشید و هر روزتون پر از شادی و لبخند باشه.
مامان فرخنده
پاسخ
آؤه خیلی خوش گذشت ولی دیروز که خاله فرشته اش برگشت ایتالیا کلی گریه کرد چرا خاله توباید اونجا زندگی کنی بیا ایران زندگی کن وهرچقدر هم من توضیح میدادم میگفت نه باید ایران زندگی کنه خلاصه کلی اشک همه را دیروز در آورد
✿بهــــــــار مامان شایلین✿
31 فروردین 96 12:23
سلام سلام دوووست جووونی خووودم ملیساااا جووونی آخ خاله عیدت مبارک پرنسس کوووجووولوی خوووشگل شرمنده نتونستیم بهتووون سربزنیم مامانی اینا...! نی نی تو شکمم ورجه وورجه میکنه نمیزاره به سایت خاله اینا سربزنیم ببخشید عزیزم
مامان فرخنده
پاسخ
سلام مامان بهار گل ممنون عید شما هم مبارک باشه ای جانم خدا محافظ شایلین و نی نی ناز باشه مواظب خودتون باشید
مامانی
4 اردیبهشت 96 2:31
سلام فرخنده جون سال نو با تاخیر مبارک انشالله سالی پر از اتفاقات خوب برای شما و خانواده عزیزتون باشه..قربون قد و بالای دخمل شیرین زبون مهربون بشم اینقدر ناز شده ماشالله ..پس حسابی واسه خاله ها دلبری کرده و بهش خوش گذشته..راستی عزیزم چشمت روشن خواهر گلتو دیدی..امیدوارم همیشه به شادی در کنار عزیزانت باشی فرخنده عزیز
مامان فرخنده
پاسخ
سلام مرجان گلم چشای نازت قشنگ میبنه آره خداروشکر خیلی خوش گذشت ولی حیف که زود تموم شد
عمه فروغ
9 اردیبهشت 96 11:00
سلام فرخنده جان خوب هستید؟ به به معلومه که تعطیلات حسابی در کنار خاله ها به ملیسا خوش گذشته ان شالله که همیشه شاد باشید عزیزم ای جونم هزارماشالله به این دختر مهربون که به فکر دوست هاش هم بوده کلی خندیدم از این که به خالش گفته خودت سگت رو به دنیا اوردی گیس هم خیلی به دختر گلمون میاداز طرف منم ببوسش فرخنده جان
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عمه فروغ گل ممنون بابت خصوصی که ارسال کردی واقعا که چه آدمهایی پیدا میشند چشات قشنگ میبنه عمه فروغ جون چی بگم ملیساست دیگه بوس برای عمه فروغ گل وآرشیدا مهربون