مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

ماه آخر سال

1395/12/10 10:57
نویسنده : مامان فرخنده
576 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر نازم ببحشید که دیربه دیر برات مینویسم ماه آخر سال هست  اسفند ماه همیشه برای من از لحاظ کاری ماه پر از مشغله زیاد هست ولی خب خداروشکر با برنامه ریزی میدونم از عهده کارهام بر بیام مثل حالا که برای تو خریدهای عیدت را انجام دادم ودیگه منتظر عید هستی همش میپرسه مامان چند تا باید بخوابم تا عید بشه میگم هر موقع مهد براتون جشن سال نو گرفت ما هم چند روز بعدش میریم رشت پیش خاله فرانک وکلی خوشحالی میکنی امسال عید خاله فرشته هم میاد دیشب که با خاله فرشته داشتم صحبت میکردم تو گوشی را از من گرفتی گفتی الو خاله سلام پس کی میای اون هم گفت دوهفته دیگه میام وتو اشتباهی شنیدی یک هفته با خوشحالی گفتی مامان هفته دیگه خاله فرشته میاد گفتم نه مامان حالا حالاها باید بخوابیم دوهفته دیگه میاد.محبتمحبتمحبت

جدیدا عشق اعداد پیدا کردی اون هم اعدا سه رقمی مثلا میگی مامان دویست را چه شکلی باید بنویسم ووقتی توی تلویزیون قسمت سریال را مینویسند سریع میپرسی الان نوشته قسمت چند وقتی میگم سریع میری توی دفترت عدد را یاد داشت میکنی تا بیست قشنگ بلدی بنویسی ولی الان بیشتر دوست داری اعداد سه رقمی را نوشتنش را یاد بگیری.تشویقتشویقتشویق

توی مهد بهتون بازی شطرنج را یاد دادند وهی میگفتی برام شطرنج بخر من توی خونه تمرین کنم ومن هم برات خریدم شب به حمید گفتی بیا با هم بازی کنیم وقشنگ خودتت مهره ها را بترتیب چیدی وحتی حرکت مهره ها را بلد بودی من که خودم اصلا بازی شطرنج بلد نیستم ولی وقتی میدم حمید کلی ذوق میکنه پرسیدم داره درست انجام میده گفت ببین از تو چقدر کوچیکتر هست ولی تموم حرکات را درست انجام میده یاد بگیر ازش ومن هم کلی بغلت کردم الان بعضی روزها بهت میگم ملیسا بیا به من شطرنج یاد بده ولی بسی در این زمینه کند ذهن هستم خلاصه اینکه فکر نکنم موفق بشم در یاد گیری شطرنج.زیبازیبازیبا

پنج شنبه چهاردهم بهمن ماه برات وقت گرفته بودم که ببرمت سرزمین رویایی لیلیپوت ولی صبح که از خواب بیدار شدیم دیدیم کلی برف اومده وخودم هم دو دل بودم که ببرمت ولی چون بهت قول داده بودم وتو هم هی میپرسیدی مامان ساعت چند میریم من هم گفتم سانس دوازده تا دونیم لباس پوشیدیم ورفتیم چون دفعه قبل هم پنج شنبه برده بودمت وخیلی شلوغ بود اصلا دوست نداشتم ایندفعه پنج شنبه ببرمت ولی وقتی رفتیم کلی خوشحال شدم به علت بارش برف اکثرا کنسل کرده بودن وخیلی خیلی خلوت بود و تو هم حسابی تا دلت بخواد راحت وبا خیال آسوده بازی کردی .بوسبوسبوس

پسندها (8)

نظرات (2)

مامان ويهان جون
17 اسفند 95 12:07
سلام فرخنده جون عزيزم سلام مليسا جونم كه اسمت هم واژه اسم خودمه آفرين مليسا جوني كه اينقدر خوب تمرين تمركز ميكني و شطرنج بازي ميكني مليسا جون ميدونستي ؟؟؟ ميدونستي كه باعث افتخار مامان بابايي هميشه باش ... همينقدر كوشا و سخت كوش و متمركز كه آينده به وجود شما احتياج داره
مامان فرخنده
پاسخ
سلام مامان ویهان جون چه جالب پس تقریبا هم اسم هستیممرسی واقعا همین طوره جامعه به این بچه های معصوم وپاک نیاز دارد به امید فرداهای بهتر برای همه
شادی
26 فروردین 96 11:09
سلام عزیزمممم. آفرین به دختر زرنگ و باهوش که هم اعداد رو داره سریع یاد میگیره و هم شطرنج. خودت هم شطرنج یاد بگیر فرخنده جون. بازی جالبیه ولی حوصله و وقت زیادی میخواد. آوینا هم ازم قول گرفته بود که بازم لی لی پوت ببرمش . خیلی به بچه ها خوش میگذره به شرطی که خلوت باشه.
مامان فرخنده
پاسخ
سلام دوست گلم دقیقا بازی شطرنج یک حواس جمع میطلبه که من ندارم آره خدایش جای قشنگی هست وقتی خلوت باشه خیلی خوب میشه با بچه ها بازی کرد وخوش گذروند