شب یلدا
سلام به دختر گلم:
خیلی وقت هست که برات ننوشتم ببخشید دختر گلم
شب یلدا توی مهد مراسم داشتید ومنم تصمیم گرفتم کیک مورد علاقه ات را بپزم وببری مهد با دوستات بخورید اونروز خیلی بهت خوش گذشت موقع برگشت که مامانی اومد دنبالت وسط راه گفتی من امروز کیکی که مامان فرخنده درست کرده بود نخوردم بریم به خاله زهره بگم که از اون کیک بهم بده که با مامانی دوباره برگشتید مهد وشانس آوردی سه تا کیک مونده بود که یه دونه اش را برداشتی خوردی ومامانی بیچاره کلی از خاله زهره عذرخواهی کرد یعنی کارهایی میکنی خوبه که بیشتر پنج شنبه ها من از این کیک برات درست میکنم.
این روزها رقیب سر سخت من شدی تموم وسایل من را برمیداری میگی برای منه از طلا وساعت گرفته تا لوازم آرایش وغیره البته به اینجا ختم نمیشه خیلی دوست داری از لحاظ ظاهری هم شبیه من باشی .
مامان خوشبحالت که دوتا خال داری روی صورتت ومنم مجبور میشم با مداد مشکی دوتا خال روی صورتت بذارم وقتی هم پاک میشه خودتت میری سریع با مداد مشکی روی صورتت خال میذاری .
چند روز پیش رفتم موهام را کوتاه کردم اومدم خونه خانم خانمها کلی گریه وزاری که منم باید موهامو کوتاه کنم تو چرا رفتی موهات را کوتاه کردی باهات کلی حرف زدم گفتم من الان دوست دارم موهام مثل تو بلند وخوشگل باشه آخرسر موهات را باز گذاشتم وبرات سشوار کشیدم گفتم ببین مثل موهای من شده میگفتی نه برو قیچی بیار موهام را قیچی کن خداکنه این رقابت زودتر از سرت بیافته
بیست دیماه تولد حمید بود مگه جرات داشتیم بگیم تولد حمید هست باید میگفتیم تولد تو هستش وبه تو کادو میدادیم حتی اول تو شمع تولد را فوت کردی میگفتی تولد من توی زمستون هست تولد حمید توی بهار
شنبه هم امتحان زبان داشتی ومربی زبانتون گفت ملیسا تنها بچه ای بود که از صد نمره صد را گرفت من وحمید کلی خوشحال شدیم وبوست کردیم امیدوارم همیشه مثل امروز باعث افتخار ما باشی دختر نازم