مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

روزانه های دخترم

1395/9/16 13:21
نویسنده : مامان فرخنده
1,150 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر گلم:

ببخشید که دیر به دیر برات مینویسم  یه ذره سرم شلوغ بود ولی امروز تا هرجا که ذهنم یاری کنه برات از خاطرات کودکیت مینویسم:

19آبان خاله فرانک اومد خونمون وبمدت یک هفته پیشمون بود وتو خوشحال وشاد بودی صبحها من می اومدم سرکار وتو هم میرفتی مهد وخاله فرانک تنها توی خونه بود که تصمیم گرفت یه روز بره خونه خاله مون بمونه وقتی تو اومدی خونه ودیدی خاله فرانک نیست کلی گریه کردی گفتی زنگ بزن بگو بیاد منم زنگ زدم گفتم خاله فرانک ببین ملیسا داره چه گریه ایی میکنه بیا خلاصه دوشب خاله فرانک پیش خاله ام بود وما هم این دوشب مراسم گریه زاری وزنگ زدن به خاله فرانک داشتیم روز سوم که اومد خونمون خوشحال شدی بعد شبش گفتی مامان فردا تو نرو سرکار منم نمیرم مهد درم قفل کن که خاله فرانک جایی نره خلاصه با حرف زدن راضیت کردم من برم سرکار ولی در را روی خاله فرانک قفل میکنیم که اون دیگه نره بیرونخندونکخندونکخندونک

از سواد آموزیت بگم که به زبان انگلیسی خیلی علاقه داری وکتابی که توی مهد بهتون دادند حتما باید بیاری خونه وکلی برام انگلیسی بخونی وتوی مهد هم بابت درست جواب دادنت همیشه بهت برچسب میدند هرچقدر من از زبان انگلیسی بدم می اومد ولی تو فوق العاده علاقه داری،کلی شعرهای خوشگل یاد گرفتی وهمش را حفظ کردی باهربار شعر خوندنت نمیدونی من چقدر ذوق مرگ میشم که میبینم داری با سواد میشی ،تا شماره بیست بلدی بشماری وتا شماره پنچ بلدی بنویسی از حروف انگلیسی بلدی ای وبی را بنویسی دیگه کاملا مشخصه بزرگ شدیتشویقتشویقتشویق

جدیدا ماهواره بسگویت فرخنده را تبلیغ میکنه که تا اون تبلیغ را میبینی میگی بازم که اسم مامان من را گفت چرا اینقدر اسم مامان من را میگید یه ذره خوب بگید عطا مینچ(منظور تبلیغ عطا ویچ)هستشخندهخندهخنده

هشتم آذرماه چون چند روز تعطیلی بود وتو هم همش گیر داده بودی کی بهار میشه بریم خونه خاله فرانک  فرصت را غنیمت شمردیم گفتیم بریم رشت تا حالا هرموقع میخواستیم رشت بریم یا با ماشین خودمون رفتیم یا با هواپیما وتو هم طبق معمول دستور دادی مامان بیا با هواپیما بریم گفتم ملیسا بیا ایندفعه با اتوبوس بریم ببین چه شکلی هستش واین شکلی شد که برای بار اول سوار اتوبوس شدی و کلی خوشت هم اومد فقط هرچند دقیقه ازم میپرسیدی چرا نمیرسیم پس چقدر خونه خاله فرانک دوره موقع برگشت به تهران حمید اومد دنبالمون وبا ماشین خودمون برگشتیم وکلی خوردیم به ترافیک جاده وتو میگفتی با اتوبوس باید می اومدیم دیدی اونروز چقدر خوب بود ترافیک نداشتآرامآرامآرام

این شال وگردن خوشگل را خاله فرانک برات بافته دستش درد نکنهمحبتمحبتمحبت

ملیسا در اولین بارش برف در تهران

اینم از کتاب زبانت

توی رشت میخواستم از شبنم شماره دوزی یاد بگیرم که تو گفتی اول باید به من یاد بده وجالبه خیلی با دقت اون کار را انجام میدادی آفرین دختر هنرمندم

پسندها (7)

نظرات (7)

سیما
18 آذر 95 17:58
آفرین به ملیسا جون که اینقدر عاشقه زبانه کلاه و شال گردنی که خاله فرانک هم بافته خیلی خیلی نازه مبارکت باشه ملیسا جونم اینم چند تا بوس از طرف من و امیرحسین برای ملیسا جون ...
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون عزیززززم چشات قشنگ دیده قابل شمارا نداره ما هم شما را میبوسیم
مامان ويهان جون
22 آذر 95 9:06
اي جانم به مليساي خوشگل كه اينقدر تو دل برو و شيرين زبونه
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون خاله جوووونی شما به ما لطف دارید از طرف من ببوس ویهان نازوووووو
کیان
28 آذر 95 15:10
وای ملیسا جون باهوش خودم خوش بحالت اینجا که اصلا برف نیامده. دست خاله فرانک درد نکنه چه شال گردن خوشگلی برات بافته افرین.
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون داداش کیانجات خالی کلی رفتم برف بازی خاله ام کلی هنرمند هست تازه بهم قول داده برای جهازم یه روتختی خوشگل ببافه بوس برای داداش کیان
عمه فروغ
8 دی 95 12:02
سلام فرخنده جان خوبی عزیزم؟دخترم گلمون خوبه؟ به به هزارماشالله به ملیسا گلی که دیگه حسابی داره باسواد میشه...همیشه موفق باشی عزیزم خوب راست میگه دیگه اصلا چه معنی داره همش اسم مامان ملیسا رو داخل تلویزیون بیارن به به چه شال گردن خوشگلی مبارکت باشه ملیسا جونی دست خاله جون هم درد نکنه چه عکسهای قشنگیهمیشه به گردش و شادی باشید عزیزان بوووووووس برای ملیسا ناز و دوست داشتنیمون
مامان فرخنده
پاسخ
سلام فروغ گلم ما خوبیم خداروشکر تو خوبی عزیززززم عمه فروغ به قدری در زبان استعداد داره که مربی مهدش میگه هر سوالی که میپرسم اولین نفر ملیسا هست که درست جواب میده وبه ما کلی سفارش کرده که فوق العاده زبانش عالیه حتما بفرستیمش کلاس ملیسا کلی روی اسم من غیرت داره وناراحت که چرا همش اسم تورو میگند ممنون چشای شما قشنگ دیده بوس برای آرشیدا وعمه فروغ گل
مامان ندا
25 دی 95 10:54
سلااااااام عزززیزم من بعد از چنننند وقت اومدم و دلم برای ملیسا جون یه ذره شده بود و عکساشو دیدم و کلللللی ذوق کردم.. بعداز چند وقت وبلاگو آپ کردم.. ببوس عشق خاله رو
مامان فرخنده
پاسخ
سلام خاله ندا جووووون الان میام پیشت ببوس صاینا گلمووووو
شادی
27 دی 95 9:54
سلامممممم عزیزم. ما بالاخره برگشتیم. وبلاگت رو دنبال میکردم ولی با موبایل نمیشد نظر بزارم. آفرین به ملیسا گلی که هر روز داره توی کاراش پیشرفت میکنه و باعث خوشحالی همه ماست. کلاه و شال هم خیلی زیباست دستشون درد نکنه. ایده قفل کردن در هم خیلی باحال بود.
مامان فرخنده
پاسخ
سلام شادی جونم قربونت بشم که همیشه به ما لطف داری منم میدونستم که در گیر دفاعیه ات هستی بخاطر همین درکت میکنم چشات قشنگ دیده شادی جون آره دیگه در را قفل کردیم که خاله فرانک جایی نره بوس برای آوینا جون ومامان شادی مهربون
مرجان
2 بهمن 95 16:50
سلام دوست من امیدوارم خوب باشید این مدت با گوشی وبلاگ ملیسا جونو دنبال میکردم ولی نمیتونستم برای دختر گلم پیام بزارم هرچند شما هم مث ما این مدت کم پیدا بودین و زیاد پست نزاشتین...بچه ها اینقدر تنها هستن که خدا نکنه کسی بخواد پاشو خونه امون بزاره دیگه ولش نمیکنن و دوست دارن همیشه پیششون باشه جریان ملیسا جون و خاله مهربونش هم مث لیانا و مامان مهینشه خوشبحال ملیسای ناز که خاله جون به این هنرمندی داره چه شال و کلاه خوشگلیی افرین به عسل خانوم که توی درس انگلیسی اوله
مامان فرخنده
پاسخ
سلام مرجان جون آره خیلی وقته که پست نذاشتم نمیدونم درگیر روزمرگی زندگی شدم منم می اومدم وبت دقیقا مخصوصا ماها که از خونواده هامون دور هستیم بخاطر همین این فرشته ها هم احساس دلتنگی میکنند چشات قشنگ دیده مرجان جون قابل شما را نداره بوس برای خاله مرجان ولیانا جون