مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

بيست ماهگي عشق شيرين مامان

1392/11/20 12:57
نویسنده : مامان فرخنده
1,515 بازدید
اشتراک گذاری

                             

                                       

سلام عشق مامان بيستمين ماهگردت مبارك گل من 200 ساله شي خوشگل مامانقلبقلبقلب

خيلي زود بزرگ شدي خيلي خيلي زود دارند ميگذرند دختر شيرين زبون من الان ديگه تا تلفن زنگ ميزنه سريع ميره سمت تلفن ولي نمي دونه كه كدوم دكمه را بايد بزنه گوشيو بر ميداره ميگه بلي بلي.

بعداز ظهرها بايد با بابا حميد صحبت كني جالبه تلفن را بر ميداري شروع ميكني به راه رفتن بعد انگار كه داري گزارش روزت را ميدي تند تند به زبون نا مفهوم خودت شروع ميكني به تعريف كردنقلبقلب

گوجه همچنان دوست داري و چون چند روز پيش گوجه توي يخچال نداشتيم و توهم ميرفتي سمت يخچال هي ميگفتي گوجه گوجه من سريع زنگ زدم به حميد كه شب داري مياي حتما گوجه بخر ديگه از اون موقع تا ميگم برو گوشي را بيار به حنيد زنگ بزنيم مي گي گوجه گوجهزبانخوشمزه

ديروز بعدازظهر گفتم بريم تلفن را برداريم به حنيد يه زنگ بزنيم ديدم سريع رفتي تلفن را برداشتي اولين جمله اي كه گفتي حنيد گوجه بيخر و من كلي بغلت كردم و بوست كردم خيلي خوشحال شدم كه ديگه خودت كلمات را ميذاري پيش هم و داري جمله ميگيقلبقلب

          

 

وابستگيت به من همچنان زياده زياده چند شب پيش چادر سرت بود داشتي امپر ميكردي نماز ميخوندي من پشتت نشستم تو متوجه نشدي سريع رفتي توي اتاق ما فكر كردي اونجا هستم به حميد اشاره كردم داره دنبال من ميگرده من را نديده با يه حالتي داشتي تخت را نگاه ميكردي ديدم چهره ات داره غمگين مي شه گفتم مليسا مليسا مامان من اينجام سريع دويدي اومدي بغل من ،من هم كلي بغلت كردم و بوست كردم گفتم مامان من پشتت نشسته بودم تو حواست نبود حميد گفت آخه اين چقدر تورو دوست داره ماچماچ

        

 

از بهار تصميم داشتم اتاقت را جدا كنم چون مشاورت هم گفته بود بعداز دوساگي ديگه اتاقش را جدا كن الان دوهفته است نصف شبها كه پا ميشم مي بينم يا روي شكمم خوابيدي يا روي دستم فعلا منصرف شدم كه بري توي اتاقت بخوابي حميد هم ميگي تا هروقت كه دوست داره بذار پيشت بخوابه ولي ميدونم بزرگتر بشي سختتر ميشه ولي چيكار كنم مهر مادري ديگه، مطمئن هستم فعلا اين پروژه را نمي شه شروع كرد.ناراحتناراحت

          

از سه شنبه اون هفته هم تو وهم من سرما خورديم اون هم شديد هر چقدر بهت شربت ميدم البته با اعمال شاقه ( چون توهم مثل من از خوردن شربت خوشت نمياد)اكتفا نميكنه شبها به خاطر گرفتگي بيني نمي توني خوب بخوابي البته خودتت مقصري از پس كه داري كاشه مي شوري خوب معلومه سرما خوردگيت خوب نمي شه آخه علوسك اينقدر كه آدم آب بازي نمي كنه خوشجلقلبقلب

پنج شنبه شام مهمون داشتيم مامان و بابا و مادربزرگ و عمو (حميد)كه تو تا بابابزرگت راديدي كلي ذوق كردي و خوشحال شدي بهش مي گي بابايي بعد هي ميرفتي بغلش ميكردي مي گفتي بابايي بابايي بعد سريع ميومدي من را بغل ميكردي ميگفتي ماني ماني من هم بغلت ميكرد م مي گفتم جان ماني مثلا نمي خواستي من ناراحت بشم من موندم هر چقدرمن وحميد ساده هستيم ولي تو فوق العاده با سياست رفتار ميكني بعد هي ميديدي من دارم كار ميكنم ميومدي منو هول ميدادي مي گفتي بيشين بيشين خلاصه مامان بزرگت مي اومد بغلت ميكرد. دختر من به فكرم بودم كه سرما خوردم زياد خسته نشم اميدورام بزرگ هم شدي همين قدر با محبت بمونيقلبقلب

         

راستي دوتا ديگه دندون در آوردي 16 تا مرواريد قشنگ داري دورت بگردم.

خيلي خيلي زياد دوست دارم اصلا حد واندازه اي براش نمي شه گذاشت اميدوارم تموم اونهايي كه دوست دارند اين لحظه هاي ناب و گرانبها را تجربه كنند خيلي زود دامنشون سبز بشه چون اصلا نمي شه با نوشتن اين لحظه هاي شيرين را توصيف كرد و مثل هميشه خوشحال هستم كه تو از جنس مني گل خوشبوي مامانقلبقلب

                                    

قربونت بشم كه اين شكلي زل ميزني تلويزيون نگاه می كني.قلبقلبقلب

بعدنوشت:

 

وقتي فرخنده آشپز ميشود:

 

اين تيراميسو خوشمزه را حتما درست كنيد وطرز تهيه اش را از وبلاگ دوست هنرمندم شادي جون بر داريد.

 

اين چيز كيك هم پنج شنبه به مناسبت شب ولنتاين درست كردم طرزتهيه بازهم از وبلاگ شادي جون

 

 

 و در آخر هم اين ماكارونيو درست كردم كه شادي جون ببينه كه شاگردش يه چيزايي هم بلده مگه نه استاد عزيزماچخجالت 

                         

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مامان تینا و رایان
20 بهمن 92 15:29
عززیییییییزززممممم 20 ماهگی مبارک خوشگل خانومیماشالا به شیرین زبونیش گلم به نظر من هم حالا بزار شبها پیشت بخوابه...ارامش داره اینجوری حرف مشاورها رو ول کن تینا تا قبل دنیا اومدن رایان پیشم میخوابید....الان خودش هی مشتاقه اتاقم اتاقم میکنه...این روزا دیگه قابل بازگشت نیستن بزرگ بشن خودشون دوست دارن استقلال داشته باشن...بعدا فرصت تنها خوابیدن زیاد هست
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون شادی جون خودم هم دودل بودم که از خودم جداش کنم کاملا با هات موافقم دیگه این روزها هیچ وقت بر نمیگرده تا هر وقت دوست داره پیش خودم میذارم بخوابه ببوس تینا ورایان عسلو
مامان آیسو وآیسا
21 بهمن 92 10:32
قربونت برم 20 ماهگیت مباررررک
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي خاله جون مهربون
زهره مامان مرسانا
21 بهمن 92 11:10
عسلم بیست ماهگیت مبارک فرخنده جان به قول شما لذت مادری رو نمیشه به قلم اورد باید تجربه اش کنی انشالله لحظات خوشی در کنار همسری و دخملی داشته باشی
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون خاله زهره جون اميدورام شما هم روز به روز شاهد پيشرفتهاي ثمره زندگيتون مرسانا گلي باشيد
مامان مینا
21 بهمن 92 19:31
عروسک ناز 20ماهگی مبارککایشالا دیگه مریض نشی
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون خاله مینا جون خداروشکر الان بهتره
شیما
22 بهمن 92 17:48
جوووووووووووووووووووونم خوشگلمنگاش کن چجوری تی وی نگا میکنه
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون خاله شيما ببوس كژال خوشگلمو
سمیرا
22 بهمن 92 19:46
ملیسا جونم بیست ماهگیت مبارک مرواریدای خوشگلتم مبارک خوشگل خانم
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي خاله سميرا جون ما بي صبرانه منتظر هستيم گل روي ماه ني ني را ببينيم
ایدا
23 بهمن 92 10:34
عزیزمممم چقدر شما نازیییی خوشگل من!!! فرخنده جان یه اسفند دود کن براش عزیز دلمو!! ایشاالهه که سرما خوردگی هم رفع شده باشه و خوب خوب باشید هر دو تون
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي آيدا جون چشاي نازت قشنگ ميبينه من خوب شدم مليسا اگه آب بازي نكنه خوب ميشه بچه ام سال نهنگ بدنيا اومده مثل آبزيا فقط دوست داره توي آب باشه زندگي برام نذاشته فرش كه همش خيسه ميگم پارچه پهن كن زيرت خوشش نمياد پرت ميكنه اينهم از اندار احوالات آب بازي مليسا
ایدا
23 بهمن 92 15:40
عزیزم.... ملیسا چه ماهیه؟!! بهش میاد فروردینی یا مردادی باشه!!!! از همین الان استقلال طلبه کامله!! خوبه که آب دوست داره مامانی!! از این تیوپ های بزرگ براش بگیر بشینه وسطش آب بازی کنه!! البته تو عکسا بنظرم پارکت دارید!!! یکم خطرناکه وگرنه می خواستم بگم یگوشه فرش رو جمع کنید که فرش هم خیس نشه!! الهییی!!! عروسک کوچولو!!!
مامان فرخنده
پاسخ
آیدا جون ملیسا متولد ماه خرداده باید 28 خرداد بدنیا میومد ولی از اونجایی که از همون اول عجول بود 20 خرداد بدنیا اومد اگه حوصله داشتی میتونی بری قسمت خاطرات زایمان را بخونی که ببینی برمن چه گذشت در مورد استخر آره خونمون پارکته ولی مامان بزرگش خونشون حیاط داره بهار که شد تصمیم دارم براش بخرم بذارم توی حیاط مامان بزرگش
مهنوش مامان ماهان ولیانا
24 بهمن 92 11:27
ناز نازی خاله..عروسک...پستونک خوردنشو ببین ایشالا هم تو هم مامان گلت زودتر خوب بشین و همیشه سلامت باشین فرخنده جون اگه الان دیگه جداش نکنی بعدا جدا کردنش کار حکیم فیل...البته الان هم یه کمی دیر شده ها
مامان فرخنده
پاسخ
آره مهنوش جون حق با توئه الان هم دیر شده ولی چیکار کنم دلم راضی نمیشه
مامان دیبا
24 بهمن 92 16:02
20 ماهگیت مبارک عزیزم من هنوز به مرحله جدا کردن اتاق نرسیدم ولی فکر می کنم تا موقعی که خودش نخواد کار درستی نباشه .. الهی دورش بگردم اخه ادم دلش هم نمی یاد دختر به این ناااااااااااااازی رو از آغوش محروم کنه
مامان فرخنده
پاسخ
مرسی عزیزم در مورد جداکردن اتاق هم گذاشتم هر موقع خودش خواست از من جدا شه در نتیجه ملیسا برنده شدببوس دیبا نازمووووووووووووووو
مامان تینا و رایان
26 بهمن 92 8:49
هی وای من فرخنده چی کردی عالی شده دست درد نکنه دلم خواست...دیدی گفتم خوب میشه..قالب کمربندی خریدی؟برای چیز کیک؟ خوش به حال همسر و دخمل که نوش جون کردن..خیلی خوشگل و با سلیقه تزیین کردی عزیزم
مامان فرخنده
پاسخ
آره عزيزم قالب دايره كمربندي خريدم چون گفته بودي قلب دار سخته اين اتفاقاً خيلي بستنش راحت بود سايز 18 خريدم درمورد تزئين چون نمي تونستم اون سيباتو درست كنم از خودم اختراع كردم پس شاگرد خوبي بودم
مامان تینا و رایان
26 بهمن 92 8:53
ببخشید من اینا رو ندیده بودم عزیزم..هی بهت سر میزدم ولی فکر میکردم پست جدید نداری...هنرمندی ها رو تو یه پست جدا میزاشتی خوب عزیزم...باور کن خیلیها ندیدن الان...مخصوصا که ادامه مطلب هم هست
مامان فرخنده
پاسخ
الان از ادمه مطلب در ميارم كه همه هنرمنديمو ببينند عزيززززززززززم
سمیرا
26 بهمن 92 10:21
وای دلمون آب افتاد فرخنده جون چه مامان هنرمندی حتما منم باید درست کنم معلومه خیلی خوشمزس . ولنتاین هم مبارک
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي عزيزززززززم نظر لطفته آره درست كت خيلي خوشمزه ميشه من خودم از تيراميسو بيشتر خوشم اومد ولي درست كردنش راحته حتما درست كن بذار ني ني حالشو ببرهولنتاين شما هم مبارك ساليان سال پر از عشق باهم زندگي كنيد
مامان تینا و رایان
26 بهمن 92 20:45
خیلی خوب شد اوردی تو صفحه اول فکر میکردم از 20 سانت کوچیکتر نداریم..من هم میخوام یه ست سه سایزی بخرم از این..برای کیک گورخری قالب بزرگ قشنگ میشه که من ندارم
مامان فرخنده
پاسخ
قالب بزرگش فكر ميكنم سايز 24 يا 26 ميشه كيك گورخري فكر كنم سخت باشه نتونم بدرستم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
27 بهمن 92 2:38
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي عزيزم كه به ما سر زديد
مامان لیانا
27 بهمن 92 2:40
قربون ملیسا برم که اینقدر وابسته اس.منم نمیتونم لیانا به این زودیا جدا کنم..عزیزم چه جور پستونک میخوره ..مامانی عجب چیز کیک و ماکارانی درست کردیا واقعا هنر میخواد مامان هنرمند
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي عزيزززززم چشاي نازت قشنگ ميبينه به كدبانو گري شما كه نمي رسه
مامان هلیا
27 بهمن 92 11:10
ملیسا جونم 20ماهگیت با تاخیر مبارک خاله جوووووووووون، من هر روز میام و بهت سر میزنم ولی مگه هلیا خانومی میذاره نظر بذارم، الهی 20ساله شی ، 120 ساله شی عزیز دلم . به به فرخنده جونم چه هنرمنده خوش به حال ملیسا جونم وباباییش
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي گلم دركت ميكنم هليا جون الان شديد بهت نياز داره چون هنوز خيلي كوچوله ممنون كه با اين حال به ما سر زدي و نظر گلت را برامون گذاشتي مواظب هليا جوني باش
الهه مامان سایدا
27 بهمن 92 17:38
سلام به مامان هنرمند خیلی کارت درسته خانم 20 ماهگی دختر نازمونم مبارک ایشالله 120 ساله بشی دختر ناز مامانی سایدا هم هر چی بزرگتر میشه وابستگیش به من بیشتر میشه و من این وابستگی رو تو این سن و سال دوست دارم بزرگ که بشن خواه ناخواه باید به کس دیگه ای و چیزهای دیگه دلبسته بشن قدر این روزا رو باید دونست.
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي الهه جون نظر لطفته خانوم. واي وابستگيو ديگه نگو تاآخر هفته وقت كنم يه پست مينويسم كه ببيني جمعه اين با من چيكار كرد ولي به قول تو شيرينه بزرگ كه بشند ديگه از اين وابستگي خبري نيست پس بايد قدر اين دروان را دونست.
مامان آیسو وآیسا
27 بهمن 92 18:38
خوشمزه هارو
مامان فرخنده
پاسخ
ديگه آدم دوستهاي وبلاگي هنرمند داشته باشه نتيجه اش ميشه اين ببوس آيسو و آيسانازو
مهنوش مامان ماهان ولیانا
28 بهمن 92 9:52
اینا کجا بید؟؟ قسمت خوشمزه شو قایم کرده بود فرخنده؟؟ گشنه ام شد
مامان فرخنده
پاسخ
عزيزززم هنرمو قائم كرده بودم چشم نخورم مهنوش جون حاضرم برات درست كنم بفرستم جدي ميگم عزيززززززم
مامان آیسو وآیسا
28 بهمن 92 11:58
واقعا منم رفتم تو فاز اشپزی هزار تا بوس برا ملیسای نازززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززم ومامان خوبش
مامان دیبا
30 بهمن 92 19:46
من اینا رو تاااااااااااازه دیدم که.. سرما هم خوردم ولی با دیدن این غذا ها اشتهام باز شد....دلم از ماکارونی خواست خیلی هنرمند هستی مامان خانومی
مامان فرخنده
پاسخ
مرسی عزیززززززززززم نظر لطفته تشریف بیارید منزل ما از اینها براتون درست میکنم ببوس دیبای نازموووووووووووووو
ایـلـیــــا جـون
5 اسفند 92 18:29
مرسی خاله جون منم ملیسـا جون ناز نازی رو لینک کردم
مرمر مامی کسرا کوچولو
1 فروردین 93 7:57
ای ول فرخنده جون هنرمندم...وای خوش بحال بابایی که همچین خانومی داره...
مامان فرخنده
پاسخ
خانومی از خودته عشق من