مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

مليسا با هوش

1393/2/14 13:45
نویسنده : مامان فرخنده
2,191 بازدید
اشتراک گذاری

سلام همه هستي من مليسا نفس، ببخشيد مامان يه  خورده طول كشيد تا وبت را آپ كنم ولي الان ميخوام برات بنويسم از تموم شيرين زبونيهات و كارهايي كه بلدي انجام بدي.محبتمحبتمحبت

عشق مامان اون هفته از چهارشنبه تا جمعه مريض بودي بيرون روي شديد داشتي پنج شنبه ظهر زنگ زدم به حميد كه بياد ببريمت دكتر، دكتر معاينه ات كرد و دارو برات نوشت شربت زينك سولفات و پودر او آر اس ولي دريغ ازيه قطره كه تو بخوري گذاشتم برات توي يخچال خنك كه شد گفتي آب بهت دادم وتو هم كل اون را روي پاركت ريختي ومجبور شدم به همون شيوه سنتي درمانت كنم غذا بهت كته وماست دادم و كلي هم بهت دوغ دادم كه خداروشكر ديروز خوب بودي ودر اين چند روز بالاي 40 تا پوشك استفاده كردي طوريكه شنبه ساعت 6 صبح  از خواب بيدار شدي طبق هميشه عادت داري شب بخير و صبح بخير را حتما ميگي گفتي صبح بخير ماماني پوشك يبخر گفتم توهم ميدوني كه چقدر مصرف پوشكت بالا بود.خندهخندهخنده

صبحها اصولا كه ميخوام بيام سركار خواب هستي ولي اگه بيدار باشي پهلوم ميشيني بعد ميگي ماماني كرم بزن و مدادهامو بهم ميدي ميگي خط خطي كن(خط لب ومدادچشم).خندونکخندونکخندونک

خيلي خيلي شيرين زبون شدي تكيه كلامت شده عژيزم مخصوصا كه بخواي برات كاري انجام بديم ميگي عژيزم بيريم خريد ،عژيزم پاشو ،هرازگاهي هم  بهم ميگي دوشت دالم واي كه چقدر من اين كلمه را دوست دارم وقتي ميگي كلي بغلت ميكنم ميگم من بيشتر تورو دوست دارم عشق من.محبتمحبتمحبت

از شماره يك تا هفت را ميدوني بشماري البته بعضي اوقات ميگي يك ، دو، سه، پنج .

دارم كتاب مي مي ني ويه عالمه شيريني را ميخونم برات و تو يك جاهايي را حفظ شدي حفظ كردنت خيلي خوبه تا يه كتابي را برات ميخونم سريع بعضي از قسمتهاش را حفظ ميكني اين كتاب را اگه حفظ كني ميشه دومين كتاب.بوسبوسبوس

كارتهات را كه ميخوام باهات كار كنم علاقه نشون نميدي ومن هم بيخيال شدم ولي يه سريال هست بنام عشق كه اول و آخر سريال بزرگ مينويسه يه بار كه داشتي نگاه ميكردي گفتم مليسا نوشته عشق وفردا شبش تا نوشته را ديدي گفتي ايشق ايشق الان تا آهنگ اين سريال را مي شنوي ميگي ايشق.

نارين را هم خوب ميشناسي تا شروع ميشه ميگي نارين ،شليمان(سليمان).چشمکچشمکچشمک

چقدر خودمو گشتم كه بهت ياد بدم كه بايد با لگوهات چي بسازي ولي تو همچنان دوست داشتي وسط هال خالي كني دوباره جمع كني بريزي توي جاش تا اينكه دوهفته پيش توي اتاقت با اونها بازي ميكردي من هم داشتم غذا درست ميكردم ديدم خبري ازت نيست گفتم حتما مثل هميشه داره خرابكاري ميكنه ولي اين دفعه كلي غافلگيرم كردي وچقدر من خوشحال شدم حس  مادري را داشتم كه بچه اش توي كنكور قبول شده كلي بوست كردم گفتم بريم عكس بگيريم كه تو هم خوشحال ميگفتي عكس بيگير عكس بيگير هي گفتم تو هم باش ازت عكس بگيرم ولي مثل هميشه دوستداري عكس يا فيلم ميگيرم پيش من باشي ببيني من دارم چيكار ميكنم .متنظرمتنظرمتنظر

اين هم عكس برجي كه دخترم درست كرده الهي من برات بميرم با هوش خرگوش.

همچنان عاشق حموم كردن هستي بعضي روزها دوست داري بريم حموم بعد  پا ودستت را بهم نشون ميدي ميگي مامان پا بوشوره كشيفه بيريم حموم آب باژي ،سر بوشورم(پا بشورم كثيفه بريم حموم آب بازي).فرشتهفرشتهفرشته

كوچيكتر كه بودي هر وقت كاربدي ميكردي ومن ميخواستم دعوات كنم ميگفتي چشم چشم من هم در جوابت ميگفتم چشمت بي بلا دخترم حالا تا كار بدي ميكني سريع بهم ميگي ماني چشم بي بلا ميگم اول بايد بگي چشم من جوابتو بدم تو به خودتت مي گي چشم بي بلا.متفکرمتفکرمتفکر

خيلي خيلي زياد دوست دارم ميميرم برات واي اين چند روز كه حالت بد بود نميدوني چقدر غصه خوردم كه حالا وزن كم ميكني از شانست هم فردا بايد ببرمت دكتر چكاپ خداكنه بگه وزنت خوبه وگرنه من كلي غصه ميخورم .بای بایبای بایبای بای

لطفاًبراي ديدن عكسهاي مليسا نفس به ادامه مطلب برويدمحبتمحبتمحبت

الهي بميرم برات توي اين عكس لباس پوشيدي كه ببريمت دكتر و تو خوشحال هستي كه ميخواي بريم پارك البته بعدازدكتر برديمت يكساعت توي پارك بازي كردي وكلي بهت خوش گذشت.

توي اين عكس هم شبها حتما بايد با عروسكت بخوابي حتي نصف شب از بغلت بيافته داد ميزني كجل كجل

               واين هم  عروس قشنگ مامان

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (17)

ساینا مامان آریان نهال نیوشا
14 اردیبهشت 93 13:48
باهوش منو نگاه کن ماهه
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي خاله جون
ایلیا جون
15 اردیبهشت 93 0:40
نه عزیزم ایلیا فردا به دنیا میاد واقعا امیدوارم که همه خانواده هایی که بچه ندارن صاحب یه نی نی ناز و خوشگل بشن ممنون خاله جونی ، ایشالله
ایدا
15 اردیبهشت 93 9:58
خاله قربون این دختر باهوش و با ادب عروسک که هستی لباس عروس هم پوشیدی دیگه پرنسس واقعی شدی عزیز دلم خدا رو شکر که خوب شدی مامان فرخندههم خیالش یکم راحت شد این مال مامان فرخنده دوست داشتنی من
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي آيدا جون الان خودم مريض شدم تب ولرز شديد دارم نمي دونم اين چه ويروسي بود كه حالا بعداز مليسا من گرفتم كل استخوانهام داره تير ميكشه خداكنه زودتر خوب بشم
شادی
15 اردیبهشت 93 11:19
الهییییج عزیزمممممم. ملیسا گلی مریض شده بود؟ایشالا همیشه سلامت باشه. کاری نمیشه کرد دزگه. هر چی آدم مراقبشون باشه باز ممکنه مریض بشن. ببوسش دخملی نازنینم.
مامان فرخنده
پاسخ
فوق العاده ویروس بدی بود منو که بکل ازپا انداخت خیلی مواظب آوینا جون باش
آویسا
15 اردیبهشت 93 12:12
چه عروس کوچولوی خوشگلی.ان شاا... که دیگه مریض نمیشه
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون خاله جون ببخشید دیر تائید کردم اصلا حالم خوب نبود شرمنده بوس برای آویسا نازم الان میام پیشتون
ایدا
15 اردیبهشت 93 12:51
آییی چرا پس؟!! استراحت کن زودی ایشاالله خوب بشی.. عجب ویروسی بوده!!
مامان فرخنده
پاسخ
خیلی ویروس بدی بود از دوشنبه اومدم خونه استراحت میکنم ولی خوب نشدم که نشدم بازم به ملیسا خیلی بهتر مقاومت کرد
مامان مهنوش
15 اردیبهشت 93 21:26
ای جونمممم به این خرگوش کوچولو...چشمت بی بلا عسل خاله..عکسات هم خیلی ناز و قشنگ بود..بووووس برای دخترک باهوشمون
مامان فرخنده
پاسخ
مرسی خاله جون من هیچ جور نمیتونم گولش بزنم حالا از هفته دیگه میخوام پروژه عظیم پستونک گیری را شروع کنم خداکنه جواب بده بوس برای ماهان ولیانا گلم
مامان سینا
17 اردیبهشت 93 21:46
خیلی باهوشی خانم دورت بگردم
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون خاله جون بوس برای سینا نازم
آویسا
18 اردیبهشت 93 11:26
مامان زهره
18 اردیبهشت 93 23:27
ای جونم ه شیرین حرف میزنی عروسک
ایلیا جون
19 اردیبهشت 93 2:09
فدای این دخملی شیرین زبون و باهوش بشم که انقدر ناز داره بلا به دور ملیسا جونم نیبینم مریض باشیا
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون سپيده جون هنوز دوتايمون خوب نشديم فوق العاده ويروس بدي بود
مامان شادی
20 اردیبهشت 93 13:52
عززییییییزم بالاخره موفق شدم وبت رو باز کنم این روزا اصلا نمی تونستم بیام وبت باز نمی شد برام خوشگل خوش زبونو اسپند دود کن
مامان فرخنده
پاسخ
دقیقا من هم همین مشکل را داشتم نمیدونم چرا بعضی وبها باز نمیشه ممنون شادی جون این ویروس بدجور بچه ام را نصف کرد کلی لاغر شد مواظب تینا ورایان جون باش
آدی
20 اردیبهشت 93 18:50
ووای از راه دور داشتم تجسم میکردم حرف زدنش رو. دلم خواست بیام و بخورمش. ماشالله هزار ماشالله.
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون ادي جون چشم بهم بذاري ميبيني گل پسري داره برات دلبري ميكني بعد تو هم ميخوريش
مامان آیسو وآیسا
21 اردیبهشت 93 12:58
عزیزم دلم قربون حرف زدنهای ناز وشیرینش دوست جون خدا بد نده عزیززززززم مریض شدیانشالله که بهتری فرخنده مهربونم میگم تولد ملیسا جونم نزدیکه هاااااااااااااااا
مامان فرخنده
پاسخ
آره عزيزم بهترم ولي هنوز خوب خوب نشدم يكماه تا تولدش مونده بزرگ شده شيطون شيطون شيطون ببوس آيسو وآيسا نازاينهم براي دوست خوبم
fafa
24 اردیبهشت 93 13:42
الهیییی فدای اين دختر شیرین بشم من تو این مدتی که فرخنده جون نتونستم بیام وبتون واقعا فرق کرده این وروجک ببخشید که دیر سر زدم عزیزم واقعا وقت کم آوردم
مامان فرخنده
پاسخ
ميدونم فا فا جون الان وقت كم مياري همش بايد به پوريا جون برسي من دركت ميكنم عزيزززززززززززم
مامان صغر ی
25 اردیبهشت 93 22:06
در ماه رجب نور خدا می تابد / از روی علی نور خدا میتابد در خانه حق حقیقتی شد نهان / پرورده ی دست حق علی می آید ولادت حضرت علی علیه السلام بر شما مبارک
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون عزيزززززززززززم
مامان لیانا
31 اردیبهشت 93 3:13
فدات بشم ملیسای باهوش شیرین زبون..خدای هر وبلاگیو سر میزنم فرشته کوچولوها مریض شدن..لیانا هم بدجور مریض شد چه قدر سخته پدر و مادر مریضی و بیحالیه بچشونو ببینن..انشالا همیشه تنت سلامت باشه و هیچ وقت دیگه مریض نشی ملیسای من...وایی فرخنده جون عاشق این لباس عروس ملیسا هستم ماشالا خیلی بهش میاد پرنسس من
مامان فرخنده
پاسخ
واي مريضي بچه ها خيلي خيلي سخت و غير قابل تحمله كلي زحمت ميكشي بچه وزن زياد كنه بعد با يه ويروس لعنتي كلي بچه آب ميشه تا دوباره برگرده به روال عادي كلي زمان ميبره اميدوارم ليانا جونم هم ديگه مريض نشه