مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

اولين پست در سال 1395

1395/1/15 9:06
نویسنده : مامان فرخنده
1,249 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم اين اولين پست توي سال 95 هستش اميدوارم امسال بيشتر بتونم وبلاگت را به روز كنم بعداز دوهفته استراحت و ديدو بازديد عيد پرانرژي برگشتم كه برات از خاطرات نوروز بنويسم.

تقريبا از يك هفته مونده به عيد تو منتظر بهار بودي وهمش سوال ميكردي كي بهار ميشه ميريم رشت و من بهت گفتم هرموقع سفره هفت سين را چيديم وسال تحويل شد ميريم پيش خاله فرانك و چون خيلي اشتياق داشتي براي سفره هفت سين هرروز كه از سركار مي اومدم ميگفتي مامان بريم هفت سين بخريم تا اينكه 28 اسفند رفتيم وسايل هفت سين خريديم وتو با ذوق كمك كردي سفره را چيديم وچقدر خوشحال بودي امسال فكر ميكنم دركت از سفره هفت سين خيلي بيشتر بود نسبت به سالهاي پيش وقتي خيالت راحت شد گفتي پس حالا بريم چمدون ببنديم بريم خونه خاله فرانك گفتم الان نه هر موقع سال تحويل شد و تلويزيون گفت آغاز سال 1395 اون موقعه عيد شده وميريم مسافرت وخدا ميدونه اين دور روز چطور نگهت داشتم تا سال تحويل بشه.

يكشنبه صبح ساعت 7:45 دقيقه بيدار شدي گفتم مليسا بيا بريم دور سفره هفت سين بشينيم  سال داره تحويل ميشه وتو گفتي آخ جون بهار شد گفتم آره مامان وناهار رفتيم خونه ماماني اينا ولي اونجا همش ميگفتي بريم رشت وبخاطر همين ديگه ساعت دو حركت كرديم رفتيم كه توي راه همش ميگفتي مامان چرا نميرسيم گفتم خوب راه دوره ،بعد همش خاله فرانك به موبايلم زنگ ميزد وتو گوشي را سريع جواب ميدادي خاله دارم ميام ولي اين صخره ها (منظورت كوهها بود) نميذارند و چون ترافيك هم بود ميگفتي اين ماشينها نميرند كه من بيام ولي راه خيلي دوره خلاصه به مقصد رسيديم وتو كلي خوشحال رفتي بغل شبنم وخاله فرانك و توي ماشين هم ميگفتي مامان من بايد بگم عيد شما مبارك گفتم آره وتوي راه هم همش در حال تمرين كردن با خودتت بودي ولي تا همه را ديدي يادتت رفت تبريك بگي.خندونکخندونکخندونک

دوم عيد رفتيم منطقه آزاد انزلي و من مشغول خريد كردن بودم وتو هم با من مي اومدي داخل اتاق پرو وخاله فايزه وشبنم بيرون اتاق هي در ميزدند ميخواستند باهات بازي كنند چند بار اين حركت را انجام دادند كه يك مرتبه تو در را باز كردي برگشتي گفتي چيه اينقدر در ميزنيد مامانم الان عصباني ميشها ما همهزیبازیبازیبا

روز چهارم عيد هم ميخواستيم بريم مهموني وهمه در حال حاضر شدن بوديم وتو هم كه يه رژلب بنفش معروف داري كه براي خودت هست وتا جايي ميخوايم بريم و يا مهمون داريم اون رژ را بايد بزني ،خاله فرانك داشت دنبال رژ ميگشت كه تو سريع برگشتي گفتي خاله بيا اين رژ من را بزن خاله فرانك هم بغلت كرد كلي بوست كرد گفت قربون اون دل مهربونتمحبتمحبتمحبت

پنجم عيد هم با دوستام رفتم بيرون وبا تو كلي صحبت كردم كه پيش خاله فرانك بموني وقتي بعد دوساعت برگشتم خونه سريع منو بغلم كردي گفتي مامان من خيلي نگرانت شدم كه همه گفتند آخه اين نيم وجب بچه چه زبوني ميريزهخجالتخجالتخجالت

دوازدهم صبح حركت كرديم اومديم خونه كه تا رسيديم جلوي در خونمون گفتي مامان به من خيلي خوش گذشت من از رشت خيلي خوشم اومد حميد دوباره بهار منو ميبري رشت منم خوشحال از اينكه تعطيلات به همه امون خوش گذشته بود مخصوصا به توبای بایبای بایبای بای

 دوستاي گل وبلاگيم اميدوارم سال جديد سال خوبي براتون باشه و هر آرزويي داريد در سال جديد براتون رقم بخوره دوستون داريم هوراتامحبتمحبت

حالا بريم سراغ عكسها:

آخرين عكس مليسا درسال 1394

مادر ودختري

پدر و دختري

چون روز زن خونه خاله فائزه دعوت بوديم اين كيك را عمو سمير به مناسبت روز زن بريا خانمها گرفته بود

پسندها (7)

نظرات (10)

مامانی لیلیا
15 فروردین 95 21:46
سلام فرخنده جووون...قربوون دختر شیرین زبوونم برم...عوخی پس مثل لیلیای ما منتظر بهار بوده خانـــوم کوچولو کاملا احساسات ملیسا جون مانند لیلیا بوده..ولی اون تکه که نوشته بودید ملسیا جون خیلی دوس داره بره پیش خاله فرانکش و عاشق سیر و سفره برام جالب بود ... آخه لیلیای ما اشتیاق چندانی نسبت به فامیل نشون نمیده... والبتــه باید به زور از خووونه بیرونش کنیم تو که نبودی فرخنده جوون 2 سالش که بود هر چی بهش میگفتیم بگو خاله رعنـــا میگفت خاله نعنا ای جووونم رژلب هم که داره...خدا حفظت کنه عروووسک عکساتووونم حرف نداره ... موفق باشید خانوووومی
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عزيززززم قربون ليليا جون بشم كه اون هم مثل مليسا منتظر بهار بودبجاش مليسا عاشق فقط بيرون رفتن اصلا نميشه توي خونه نگهش داشت عزيززززززم كه به خالش ميگفته نعنا ممنون كه به ما سر زدي دوست گلم بوس براي ليليا ناز ومامان مهربونش
شادی
17 فروردین 95 12:59
سلاممممم عزیزم. به به . چقدر لذت بردم خاطراتتون رو خوندم. برام جالب بود تو هر مقطع سنی بچه ها رفتارهای مشابه زیادی دارن. یکی از مسایلی که من هر روز باید با آوینا صبحت کنم مساله زمانه. واقعا درکشون از زمان خیلی جالبه. عکس ها هم خیلی قشنگ و عالی بودن. ملیسای گل و خوشگلم به همراه مامان وبابا مهربون و دوست داشتنی. ایشالا همیشه سلامت باشید.
مامان فرخنده
پاسخ
سلام شادي جوووووووني دقيقا منم بعضي از وبلاگها را كه ميرم ميخونم ميبنم رفتارهاشون چقدر شبيه مليساست چشات قشنگ ديد ممنون گلم شما هم در كنار آوينا جون وآقا شهرام زندگي سرشار از عشق و محبت داشته باشيد
مامان ندا
18 فروردین 95 11:43
سلام فرخنده جون سال نوتون مبارک انشاا.. سال خوب و خوشی داشته باشید عکسهای ملیسا جونم مثل همیشه عاااااااالی خدا رو شکرکه به دختر کوچولوی نازمون خوش گذشته یه عالمه بوووووووووس
مامان فرخنده
پاسخ
سلام ندا جوووني سال نو شما هم مبارك باشه ممنون عزيززززم نظر لطفتونه بوس براي مامان ندا وصاينا ناز
عمه فروغ
19 فروردین 95 18:39
سلام فرخنده جون.سال نو مبارک عزیزم الهی که سال خوبی پیش رو داشته باشید دوستم ای جووووونم به این ملیسا که حسابی منتظر بهار بودهخوشحالم که سفر به رشت حسابی بهتون خوش گذشته الهی که همیشه به شادی و خوشی در کنار عزیزان باشید به به چه عکس های زیباییخوشحال شدم از این که روی ماهتون رو دیدم فرخنده جون خیلی خیلی ببوسید ملیسای ناز و دوست داشتنی ما رو
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عمه فروغ ناز سال نو شما هم مبارك باشه بهترينها امسال براتون رقم بخوره ممنون عزيزززززم شما هم آرشيدا شيرين زبون را حسابي بچلونش
مرجان
21 فروردین 95 1:40
سلام فرخنده عزیزم سال نو با تاخیرررر زیاد مبارک شرمنده ...انشالا سال خوبی براتون باشه دوست عزیزم...فداااای این ملیسای شیرین زبون با این رژ بنفشش ماشالا روز به روز نازتر میشه و ماشالا به این مادر و دختر خوشگل و خوشتیپ..عزیزم باباشو به اسم کوچیک صدا میزنه ملیسای نازنینم انشالا همیشه زندگیت بهاری باشه
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عزيزززم سال نو شما هم مبارك دست مهربونم خدانكنه خاله مرجان جون يعني با اين رژ بنفشش ما ماجراهااااااا داريم چشات قشنگ ديده مرجان جون بيچاره مادرشوهرم آرزو به دلش موند كه مليسا به حميد بگه بابا تازه جديدا هم من شدم فرخنده بهش سخت نميگيرم چون مطمئن هستم بزرگتر بشه خودش متوجه ميشه بوس براي خاله مرجان وليانا ناز
کیان
21 فروردین 95 11:26
ملیسا جون سال نو تو هم مبارک خوش به حالت دو هفته رشت بودی چه خوب . دست عمو سمیر هم درد نکه به به راستی سفره هفت سینتون هم قشنگ بود
مامان فرخنده
پاسخ
سلام دادش كيان سال نو شما هم مبارك باشه ممنون عزيزززززم چشاي نازت قشنگ ديده
آویسا
27 فروردین 95 15:51
سال نو مبارک فرخنده جونم.چه ماشاءا... دخملی بزرگ شده
مامان فرخنده
پاسخ
سلام آويسا جون پس كجايي دلمون خيلي برات تنگ شده سال نو شما هم مبارك باشه آره واقعا بزرگ ميشند زمان داره مثل برق ميگذره بوس براي آويسا جون ومامان مهربونش
(̲̅P̲̅)(̲̅E̲̅)(̲̅G̲̅)(̲̅A̲̅)(̲̅H̲̅)
1 اردیبهشت 95 21:37
سلام ~~~~~~~~$$$$ ~~~~~~~~~~..$$**$$ ~~~~~~~~~...$$$**$$ ..دوست خوبم.. $$$~~~'$$ ~~~~~~~~$$$"~~~~$$ ~~~~~~~~$$$~~~~.$$ من آپمممم ~~$$~~~~..$$ ~~~~~~~~$$~~~~.$$$ یه ~~~~~~ $$~~~$$$$ ~~~~~~~~~$$$$$$$$ ~~سری~~~~$$$$$$$ ~~~~~~~.$$$$$$* ~میزنی~$$$$$$$" ~~~~.$$$$$$$.... ~~~$$$$$$"`$ ~~$$$$$*~~~$$ ~$$$$$~~~~~$$.$.. $$$$$~~~~$$$$$$$$$$. $$$$~~~.$$$$$$$$$$$$$ $$$~~~~$$$*~'$~~$*$$$$ $$$~~~'$$"~~~$$~~~$$$$ 3$$~~~~$$~~~~$$~~~~$$$ ~$$$~~~$$$~~~'$~~~~$$$ ~'*$$~~~~$$$~~$$~~:$$ ~~~$$$$~~~~~~~$$~$$" ~~~~~$$*$$$$$$$$$" ~~~~~~~~~~````~$$ منتظرحضورسبزت هستم.'$ ~~~~~~~~..~~~~~~$$ ~.........~نظــــــــر~~~~$$ ~~~~~ســــــــــــتاره~~~$$ ~~~~~یـــــــادت نره~~~$$ ~~~~~~$$$$$"~~.$$ ~~~~~~~"*$$$$
مامان ریحانه
4 اردیبهشت 95 0:38
سلام فرخنده جووووووووووووووووونم وای نمیدونی چقدر دلم براتون تنگ شده بود ولی خوب چه میشه کرد تنبلی نبود به خدا به خاطر حس و حال بد این روزهام بود مرسی دوست خوبم از همه ی محبتی که به من داشتیو نگران حالم شدی یه دنیا ممنونم از اینهمه لطف و مهربونیت فدای ملیسای نازم بشم که انقدر بیصبرانه منتظر عید بوده و خوشحالم که تعطیلات خوبی رو پشت سر گذاشتید الهی که همیشه شاد باشید و خوشحالتر از اون اینکه بالاخره روی ماهتو دیدم و چقدر به تصورات من نزدیک بود و چه صورت مهربانی داره دوست من همیشه شاد باشی گلم و عکسهای قشنگ و نوروزی ملیسا جون کنار سفره های هفت سین زیبا واقعا جذاب و زیباست فرخنده جون ملیسای نازمو خیلی خیلی ببوس
مامان فرخنده
پاسخ
سلام ريحانه جوني اميدوارم اين حسهاي بد ازت دور بشند وهمون ريحانه قبلي بشي كه كلي برامون خاطره بنويسي و ماهم غش كنيم ازخنده اين چه حرفي ريحانه جون من توي اين دنياي مجازي دوستهاي خوبي پيدا كردم وحق دارم مثل خواهرام دوستشون داشته باشم ونگران حالشون بشم واقعا به تصوراتت نزديك بودم نظر لطفت هست خودتت چون مهربون هستي همه را به اين چشم نگاه ميكني ممنون كه با تموم مشغله هات به ما سر زدي ومنو كلي خوشحال كردي مواظب خودتتون باشيد دوستون دارم يه عالمه
بهار مامانی شایلین عسلی
9 تیر 95 16:38
کشته مرده عکســـــای خوشچل موشچل ملیسام ینی به خدا
مامان فرخنده
پاسخ
فدات خاله بهار جووووني چشاي خوشگل شما قشنگ ميبينه بوس براي شايلين ناز