مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

مليسا وخونه تكاني

1394/12/16 9:04
نویسنده : مامان فرخنده
1,232 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم ببخشيد اسفندماه شد ومن بيشتر از قبل سركار مشغول هستم خونه تكوني هم مزيد بر علت شد كه نتونم بيام وبت را بنويسم ولي امروز تاجايي كه  ذهنم ياري كنه مينويسم.

از خصوصيات اخلاقيت بايد بگم كه ديگه خجالتي نيستي وسريع با همه دوست ميشي حتي اگه يه بچه اي توي پارك اذيتت كنه سريع از خودتت دفاع ميكني در حاضر جوابي همچنان ركورد دار هستي وبعضي اوقات من حريف زبونت نميشم.

جمعه خونه تكوني داشتيم وامسال براي اولين بار خونه بودي وهر چقدر اصرار كردم بهت برو پيش ماماني گفتي نميرم صبح جمعه تو وحميد در خواب ناز بوديد من هم گفتم تا خدمتكار نيومده برم پرده اتاقت را در بيارم بندازم توي ماشين لباسشويي كه نصف پرده را كندم كه موبايلم شروع كرد به زنگ زدن ومن سريع اومدم تلفن را جواب دادم ديگه تو هم از خواب بيدار شدي سريع رفتي توي اتاقت گفتي واي مامان پنجره خراب شده حميد پاشو ببين پنجره من نيست حالا من كلي دارم ميخندم خندهخنده

ميگم نه مليسا امروز خونه تكوني داريم بايد اين را بشوريم وتميز بشه بعد نصبش كنيم توي همين گير و دارها آقاي خدمتكار اومد حالا ديگه از اينجا داستان شروع شد:

مليسا:مامان اسم آين آقا چيه گفتم تو بهش بگو عمو خلاصه كلي با عمو جور شدي تا ازنردبون بالا ميرفت ميگفتي عمو مواظب باش از اون بالا نيفتي و جالب اينكه اصلا نميذاشتي من وحميد صحبت كنيم اتاقت تميز شد گفتم خوب حالا بيايد چاي و بيسگويت بخوريد  كه ديدم رفتي سريع كيف وسايل آرايشت را آوردي وهمه را ريختي بيرون و گفتي عمو بيا بهت بگم اينا اسمش چيهخجالتخجالتخجالت

تا خود غروب سري به سري اسباب بازيت را مي آوردي وميخواستي بقول خودتت به عمو نشون بدي واين مدلي بود كه خيلي خيلي در خونه تكوني به ما كمك كردي.کچلکچل

يه روز بعد ازظهر داشتيم با هم بازي ميكرديم صداي حيوانات را بهم ميگفتي مامان هاپو چي ميگه و من هم صداش را درآوردم تو همين عين يه تيكه نونم هم برداشتم گذاشتم توي دهنم

مليسا: مامان پيشي چي ميگه ومن خوش باور داشتم صداي گربه را در مياوردم

مليسا: مامان آدم با دهن پر حرف نميزنه آدم بايد با دهن خالي حرف بزنه يعني من ديگه باورم شد كه فقط اين دهه نوديها اومدند آدم را ضايع كنند وديگر هيچ.خطاخطاخطا

ديروز تولدم بود صبح كه حميد بهم تولدم را تبريك گفت تو خواب بودي ومتوجه نشدي ساعت 10 به ماماني گفتي زنگ بزن ميخوام با مامان فرخنده حرف بزنم بعد گفتي مامان زود بيا خونه بعد ماماني گوشي را گرفت وتولدم را تبريك گفت وتو تازه متوجه شدي كه تولدم هست خلاصه دوبار ديگه بهم زنگ زدي فقط ميگفتي مامان زود بيا همين الان بيا خونه ديروز خيلي بيقرارم بودي تا اينكه ساعت پنج اومدم دنبالت واولين تبريك تولد را بدون اينكه كسي بهت ياد بده بهم اين مدلي گفتي:

مامان مبارك باشه روز تولدت الهي قربونت تواز براي من بمير ومن زندگي كنم ومن  ذوق زده شدم كلي بوس بارونت كردم عشق مني شيرين زبونم.بوسمحبتبوسمحبت

توي اين مدت بيكار نبوديم وپازلهات را كه در كمد قائم كرده بودم ديدي وگفتي بيا باهم درستش كنيم.

اين لگو را خاله فرشته براي تولد يكسالگيت گرفته بود 3065 قطعه كه دو روز طول كشيد تا حميد برات درستش كرد

اين پازل را هم دوتايي من و تو درست كرديم

مليسا سرما خورده

پازلت كه درست شد هر روز به حميد ميگفتي اينو ببر قاف كنند تا اينكه قاف شد و در اتاقت نصب شد

واينم عكسهاي ديشب

پسندها (4)

نظرات (8)

عمه فروغ
16 اسفند 94 10:57
سلام فرخنده جون خوبی عزیزم؟خدا قوت با این همه کار خسته نباشی عزیزم ای جووووونم به ملیسای شیرینمکه حسابی عمو رو با کارهاش سرگرم کرده ای وای فرخنده جون آخه ملیسا چندبار باید بهت بگه با دهن پر صحبت نکنامان از این بچه ها عزیزدلم تبریک گفتنش رو ببین ای جون دلم هزار ماشاا..به ملیسای خوشگلم با عکس های خوشگلش فرخنده جون خیلی خیلی ببوس ملیسای شیرینم رو
مامان فرخنده
پاسخ
سلام فروغ گلم از كار نگو كه خسته خسته هستم ولي چاره اي نيست تا 27 اسفند اوضاع كاريم همينه عمو كلي ازش عكس گرفت و به خانمش زنگ ميزد ميگفت با مليسا صحبت كن امسال خونه تكوني ما كمدي كمدي بود چشاي شما قشنگ ميبينه عمه فروغ مهربون بوس براي عمه گل وآرشيدا جوني
عمه فروغ
16 اسفند 94 10:59
فرخنده جون تبریک میگم تولدتون رو دوستمالهی که همیشه مانا باشید و سایتون بالا سر دختر گلت مستدام باشه عزیزم ان شاا..که به همه آرزوهاتون برسید و زندگی همیشه بر وفق مرادتون باشه.براتون فرداهایی روشن و زیباتر از سال های رفته عمرتون آرزومندم تولدتون مبارک
مامان فرخنده
پاسخ
واي مرسي گلم ممنون ازتبريك بسيار بسيار زيبات چند بار خوندم وكلي انرژي مثبت از تبريكت گرفتم چه خوبه كه توي اين دنياي مجازي همچين دوستهاي صادق ومهربوني دارم اميدوارم خدا هم امسال براي شما وخونواده گلت چيزهاي خوب رقم بزنه وامسال براتون بشه يه سال خاص وپراز خاطرات خوب الهي آمين
(✿◠‿◠) مامان بهار (✿◠‿◠)
17 اسفند 94 13:41
فدات خانووووم گل ... ممنونم که با این همه گرفتاری دم عیدی بهمون سرزدی گلی
مامان فرخنده
پاسخ
خواهش ميكنم وظيفه است بوس براي شايلين و مامان بهار ناز
شادی
18 اسفند 94 12:11
سلامممممممممممم. فرخنده جونم تولدت مبارک باشه. ایشالا همیشه تنت سلامت باشه و لبت به خنده باز بشه. الهییی سایه ات بالای سر گل دختر و آقا حمید باشه و کنار هم زندگی خوشی داشته باشین. قربون دختر گلم بشم با این همه شیرین زبونی و اجتماعی بودنش. خیلی عالیه که با وجودی که مهد نمیره و توی خونه است باز هم اینقدر روابطش عالیه. روزهای پایانی سال رو هم خسته نباشید
مامان فرخنده
پاسخ
سلام به دوست خوب ومهربونم مرسي از تبريكت گلم دقيقا همه همين را ميگند اين مهد نميره اجتماعي هست واي به حال اينكه بخواد بره مهد چي ميشه فقط دعا ميكنم كه هرچه زودتر چند روز آخر سال بگذره ومن بتونم دو هفته حسابي استراحت كنم بوس براي شادي جون و آوينا نازم
کیان
25 اسفند 94 15:25
ملیسا خانوم آفرین به شما که دیگه خجالتی نیستی. پیشاپیش عید رو به تو و مامان وبابا تبریک میگیم. سال خوبی داشته باشید
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي داداش كيان سال نو شما هم مبارك باشه داداشي
روشا دهقانیان
11 فروردین 95 14:35
سلام مامنی نی نی بلاگـــــــی.من خیلی خیلی دوست داشتم اینجا وبلاگ داشته باشم ولی نشــد.هی میزد ایمیل نا معتیـــر ولی آرام بلاگ وبلاگ دارم.خووشحال میشیم بهمون سربزنیـــد. اگه هم دوست داشتید لینکتون کنیم!!...!!
مامان فرخنده
پاسخ
سلام حتما بهتون سر ميزنم ولينك شدي عزيزززم
کیان
14 فروردین 95 14:32
ملیسا خانوم سال نو مبارک
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون داداش گل سال نو شما هم مبارك باشه
مامانی لیلیا
14 فروردین 95 15:25
سلام فرخنده خانوووم...ما هم لینکتوون کردیم
مامان فرخنده
پاسخ
سلام ممنون گلم