شيرين شيرينم
سلام دختر خوشگلم جديدا خيلي تنبل شدم براي ثبت خاطراتت ولي امروز ميخوام برات بنويسم.
تقريبا ششماه پيش بود وقتي بهت ميگفتم مليسا من عاشقتم من ميميرم برات تو هم در جواب ميگفتي منم عاشقتم من برات ميميرم من گفتم نه مامان تو اين كلمه را نگو تو بايد زندگي كني همون بگي دوستت دارم كافيه خلاصه با كلي حرف زدن بهت رفت توي ذهنت اين مدلي نشست حالا تقريبا هر يك روز درميان مياي بهم ابراز محبت ميكني ميگي:
مامان من خيلي دوست دارم تو بايد بميري من زندگي كنم .
جديدا همش بهم ميگي مامان خواهر و بردار من كجا هستند مامان برام داداش ميگيري ميگم باشه ميرم برات از مغازه ميخرم و توهم خوشحال بريم بخريم يه دوست خيالي هم داري به اسم الينا من نميدونم اين اسم را ازكجا شنيدي ولي خوشم اومد از اين اسم همش ميگي مامان الينا منو زد الينا با من بازي نكرد خلاصه ماجراها داريم با اين الينا خانم.
نقاشي كردن و رنگ كردنت خيلي خوب شده دوباره داري بهم گير ميدي كه پس منو كي ميبري مهد باهات صبحت كردم گفتم هر موقع بهار شد ميذارمت حالا هركي را ميبيني ميگي من بهار ميخوام برم مهد .
پنج شنبه از شركت بهم زنگ زدند كه يه كار مهم پيش اومده يكساعت بيا بعد برو گفتم باشه ميام ولي بايد دخترم را با خودم بيارم وقبول كردند با هم اومديم شركت كلي همه قربون صدقه ات رفتند وگفتند چقدر بزرگ شده و توي اتاقم روي ميز نشستي وگفتي ازم مامان عكس بگير وقتي اومديم خونه گفتم مليسا محل كارم را ديدي آره مامان بانك بود.
حالا بريم سراغ عكسهاي دخملي
مليسا در شركت
مليسا و ژستهاي مختلفش بچه ام دوست داره مدلينگ بشه
مليسا نقاشي چي كشيدي مامان بابا حميد را كشيدم بابا حميد مليسا من اينقدر چاقم ومن خوشحال كه دخترم براي اولين بار عكس يه آدم كشيده معمولا همش عكس خونه ميكشيدي ولي حميد
مليسا چي كشدي ودر جواب گفتي مامان اين دندونهام هستش كه افتاده شكسته
عاشقتم عروسك ناز سعي ميكنم از اين به بعد زودتر برات بنويسم