اولين ديدار مليسا و خاله فرشته
جمعه ساعت 7 صبح خاله فرشته و دويده اومدند بابا حمبد رفته بود دنبالشون چون توخواب بودي من نرفتم بعد ازسلام واحوال پرسي دويده به زبان ايتاليايي گفت ميخوام مليسا را ببينم چون ايراني فقط بلده بگه سلام خوبي بعد با خاله فرشته و دويده اومديم توي اتاق خواب تو مثل فرشته ها خواب بودي اشاره كردم زياد سرو صدا نكنيد چون تا ساعت 9 بايد بخوابه وگرنه بداخلاق از خواب بيدار ميشه خاله فرشته هي ميگفت اي جانم بعد ديدم داره اشكهاي چشاشو پاك ميكنه دويده هم به زبون خودشون قربون صدقه ات رفت بعد ما نشستيم گل گفتيمو خنديديم چون من و دويده هم سن هستيم وسال تحويل 2011 من رفته بودم ايتاليا كلي با هم جوريم و شوخي ميكنيم اون موقع ماماني تو اصلا وجود نداشتي بعد سوغاتيها را خاله فرشته داد كه من وسايلت را روي ميز چيدم تو هم با سرو صداي ما ساعت 8 صبح از خواب بيدار شدي بغلت كردم آوردم توي هال تو اسباب بازي و شكلاتها را ديدي كلي خوشحال شدي گفتم اينا رو خاله فرشته آورده برو بوسش كن سريع پستونكت را در آوردي رفتي بوسش كردي وهمه ماتعجب كرديم سريع با خاله ات جور شدي هي بهش ميگفتي خاله خاله.
بعد چون از لاك خوشت نمياد فكر ميكني دست آدم كثيفه خاله فرشته دستش را به تو نشون داد گفت مليسا اين چيه تو گفتي بوشور كشيف(بشور كثيف) وما كلي خنديديم هر جا خاله فرشته ميرفت تو هم دنبالش ميگفتي خاله چيكار خاله چيكار خاله فرشته ميگفت بچه به اين كوچيكي چه سياستي داره خلاصه كلي دلبري كردي براشون ولي با دويده اصلا جور نشدي اون هم همش به تلفظ خودشون تورو صدا ميكرد مليس سا وتو هم ميگفتي نه نه يعني منو صدا نكن بهش گفتم اين فهميده تو خارجي هستي با تو جور نميشه
حالا بريم سراغ سوغاتي هاي گل دختر كه خيلي خوش به حالت شد.
اول بريم سراغ اسباب بازيها
حالا لباسها:
اين لباسها را مامان و باباي دويده برات خريدند از زماني كه بدنيا اومدي هميشه منو شرمنده كردند كلي برات لباس ميفرستند نميدونم چه شكلي بايد براشون جبران كنم
اين لباسها را خاله فرشته و دويده خريدند دستشون درد نكنه
حالا سوغاتيهاي من
اين ساعتهاي خوشگل و دستبندها را از ونيز خريده خاله فرشته من هم سال 2011 يه دستبند خوشگل خريدم از ونيز كه همه را براي تو گذاشتم يه خورده بزرگتر شدي ميريم ايتاليا مخصوصا ونيز كه فوق العاده زيباست و سنگهاي معروفي داره.
البته ساعت جلويي را مامان وباباي دويده برام خريدند كه اونو با اجازه مليسا خانم استفاده ميكنم اين ديگه براي مامان باشه
البته يه بلوز خوشگل براي من و يه تيشرت و كفش هم براي حميد خريده كه يادم رفت عكس بگيرم بعدا ميذارم دست همه شون درد نكنه اميدوارم بتونم جبران كنم در آخر هم شكلاتهاي مورد علاقه مليسا كه همه را داري نوش جان ميكني.
فردا هم آخرين پست سال 92 مينويسم وبعد ميريم رشت كه خوش بگذرونيم وجمع ما جمع بشه