مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

خاطرات عروسي و عيد 93

1393/1/17 10:30
نویسنده : مامان فرخنده
5,672 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام به گل روي ماه همه دوستهاي قشنگم وني ني هاي نازتون من برگشتم با كلي عكس وخاطرهقلبقلبقلب

 

 

ظهر دوشنبه مورخ 26/12/92 از شرکت خداحافظی کردم واومدم پتو وبالشت را جمع کردم و ساعت 3 اومدم دنبالت که بریم فرودگاه چون قرار بود من وتو با هواپیما بریم وحمید هم با کلی چمدون فردا شب بیاد رشت .

تا رسیدن به فرودگاه تو بغل من خواب بودی وقتی بیدار شدی دیدی بیرون هستیم کلی خوشحال شدی وبد تر از اون وقتی پله برقی را دیدی هی گفتی بالا بالا ومن هم باتو چندبار بالا وپایین کردم ،پروازمون قرار بود ساعت 6 بپره ولی تاخیر داشت وتو توی این مدت کلی توی سالن انتظار چرخیدی هی میگفتی بچلخم بچلخم ومردم کلی ازت عکس وفیلم گرفتند بعد می رفتی از سبد کتاب ،کتاب بر می داشتی میگفتی کیتابم بوخون وساعت 7:30 سوار هواپیما شدیم وشام برامون آوردند ناگت مرغ و کوکو سبزی و جنا بعالی هم لج گرفتی کل کوکو سبزی با آبمیوه را خوردی.

             تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

وقتی به فرودگاه رشت رسیدیم شهاب و شبنم و نوید منتظر ما بودند که تو اول یه خورده خجالت کشیدی بعد رفتیم خونه خاله فرانک که دویده و خاله فرشته اینها منتظرمون بودند بعد شام هم باید می رفتیم خونه بابا جونی(بابا من) که تو یه خورده برنج خوردی بعد کلی بالا آوردی که من فکر کردم به خاطر پر خوریت بوده بعد هم لج پتوت را گرفتی که چون نبرده بودم خونه بابا جونی با عمو حشمت سریع من وتو اومدیم خونه که تو دوباره بالا آوردی طوریکه تموم مو ولباست کثیف شده بود سریع بردمت حموم  بعد گذاشتم روی پام که بخوابی که تو خوابیدی بعد نیم ساعت دوباره بالا آوردی البته دیگه وقت زرد آب بالا می آوردی که دوباره لباست را عوض کردم وروکش تشک را هم  کثیف کردی و گرفتي خوابیدی و دوباره تکرار شد که خاله فرانک اینها هم اومده بودند که شهاب گفت بریم بیمارستان گیل و ساعت1:30 صبح بردمت دکتر الهی بمیرم برات چقدر اشک ریختی چون اصلا از دکتر خوشت نمیاد دکتر معاینه کرد گفت مسموم شدی هیچی بهش نده حتی شیر هم نده بعد شربت وآمپول داد وتو با کلی جیغ و گریه آمپولت را زدی و اومدیم خونه داروهاتو سر وقت دادم و خداروشکر دیگه بالا نیاوردی ولی کلی من حرص خوردم آخه اگه کوکو سبزی نمیخوردی نمی شد.

            تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

صبح که از خواب بیدار شدیم من باید می رفتم آرایشگاه که موهامو رنگ کنم و تو پیش خاله فرشته وخاله فرانک موندی البته کلی بیتابی کردی ولی چاره ای نبود خوب من هم خیر سرم عروسی خواهرم بود ظهر اومدم خونه  تا من را دیدی کلی خوشحال شدی وشب هم بابا حمید اومد وحال توهم يه خورده بهتر شد یعنی دیگه بالا نیاوردی ولی ملیسا همیشه نبودی الکی لج میگرفتی و روز 28 اسفند هم تورو با خودم بردم آرایشگاه و تو توی بغل من بودي وخانم آرایشگر بیچاره سریع من را آماده کرد وظهر بابا حمید اومد دنبالمون كه خوابت ميومد من هم خوابوندمت وقتي بیدار شدی غذا خوردی البته توی آرایشگاه دوست داشتم موهاتو را درست کنم ولی اینقدر بد اخلاق بودی که منصرف شدم چون بي حوصله بودي.

                   تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

ساعت 3:30  با خاله فرانك وخاله فرشته و شهاب و شبنم و حميد و دويده رفتيم آتليه شوهر دوستم چون كلي ميخواستيم عكس بگيريم تو هم لج گرفته بودي كه با كيف وسايل آرايش خاله فرشته بياي آتليه مجبور شدم كه با اون كيف ببرمت مانا و كامبيز شروع به عكس گرفتن از بقيه شدند و توهم داشتي با وسايل آرايش بازي ميكردي كه مانا گفت بيا فعلا با حميد عكسهاي دوتايي بگيريد كه مشغول عكس گرفتن بوديم كه يهو داد زدي مامان مامان سريع اومدم پيشت ديدم واي دستت را كردي داخل مداد تراش گير كرده كه حميد سريع دستت را كشيد بيرون و لبه ناخنت گير كرد به تيغ مداد تراش وكلي خون اومد ولباس عروس سفيدت جلوش خوني شد خلاصه با آب دادن بهت و كاكائو ساكت شدي ولي اصلا حوصله براي عكس گرفتن نداشتي با پستونك توي دهن و موهاي آشفته عكس گرفتي كه من اصلا راضي نبودم بعد فرانك اينها زودتر رفتند تالار و من و تو و شبنم و حميد رفتيم خونه كه پوشكت را عوض كردم كه بريم تالار تا رسيدن به تالار خواب بودي وقتي هم رسيديم بازهم خواب بودي كه من ترجيح دادم توي ماشين باشم تا تو از خواب بيدار نشي شايد خوش اخلاق بشي ولي زكي خيال باطل تو خوش اخلاق نشدي همش ميگفتي فقط من بغلت كنم حتي بغل حميد هم نمي رفتي تا هركي بغلت ميكرد تو جيغ ميزدي مامان من هم مثل خانمها روي صندلي نشسته بودم و تو هم توي بغلم حركات موزون ديگران را تماشا ميكرديم هر چقدر ميگفتم مليسا ژاكتت را دربيار در نمي آوردي برخلاف لباسهاي كاموايي دوست نداشتي بپوشي اين دفعه براي روي لباس عروست خاله فرانك يه كت كوتاه بافته بود كه سردت شد چون لباس عروست حلقه اي بود روش بپوشي مدام تنت بود تازه پتوت را هم برده بودم اون پتو هم دور خودت انداخته بودي .

               تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 توي تالار مثل بچه كوچيكها چهار دست وپا راه ميرفتي لباس عروس سفيد تبديل شده بوده به خاكستري كلي من حرص خوردم خلاصه عروسي را برام زهر مار كردي بجاش فردا عروسي يعني روز عيد شدي همون مليسا خوش اخلاق و شيرين زبون هميشگي فقط ميخواستي من از عروسي خاله فائزه چيزي نفهمم كه بايد ازت تشكر ويژه كنم چون كاملا موفق شدي ومثل هميشه پيروز ميدان تو بودي عيبي نداره مامان اين هم گذشت اينو برات نوشتم كه ببيني چه بلاهايي سرمن آوردي.

             تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

حالا برات ميخوام از پيشرفتهات بنويسم :

يه كتاب شعر برات خريدم به اسم مامان بيا جيش دارم كه خيلي خوشت اومده واينقدر برات خوندم كه حفظ شدي تا شروع ميكنم به خوندن توهم خيلي شيرين با من ميخوني.

توي عيد بهت فامليت را ياد دادم ازت هركي بپرسه اسمت چيه مي گي مل مل رپيعي(رفيعي)

يه شب كه داشتي با شهاب بازي ميكردي يه دفعه به شهاب گفتي اوكي اوكي كه همه مالبخندلبخندتعجبتعجب

فكر كنم از دويده ياد گرفته بودي.

روز 12 فروردين من داشتم لباس هامون را توي اتاق ميذاشتم داخل چمدون كه فرانك من را صدا زدم وتو هم پشت سرش گفتي فخونده فخونده فخونده واي كه چقدر من خوشحال شدم همون حسي را داشتم كه براي بار اول بهم گفتي مامان داشتم ذوق مرگ مي شدم ميگفتم جان فرخنده  چيه مامان حالا از اون موقع تا ببيني كسي من را صدا ميزنه تو هم سريع مي گي فخونده الهي من پيش مرگت بشمماچماچماچ

                 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

حالا ميريم سرغ عكسها: عكسهاي آتليه هنوز آماده نشده كه هرموقع عكسهاي تكيت چاپ شد برات ميذارم بقيه عكسها را نميشه گذاشت.

                 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 مليسا در روز عروسي

اينم هنرنمايي خاله فرانك براي سفره هفت سين

بابا حميد ،دويده و دكتر شهاب كه تو بهش مي گفتي داداش

توي خونه خاله فرانك تا تلفن زنگ ميخورد سريع مي رفتي گوشي را بر ميداشتي مي گفتي الو سلام خوبي بعد هركي كه نزديكت بود مي گفتي بيگير(يعني تلفن را بگير)

سوم فروردين بردمت آرايشگاه كه براي باردوم موهاتو كوتاه كنم كه خانم آرايشگر گفت اگه گريه كنه من نمي زنم من گفتم بايد بغل خودم بشينه كه تا پيش بند بست برات تو گفتي نه خانمه گفت نمي شينه گفتم شما فقط بزن كه تا موهات را خيس كرد تو شروع كردي به گريه گردن من فقط مي گفتم بزن طوريكه كه كل لباست و لباس من مويي شده بود كه بعد از آرايشگاه دوتايي رفتيم حموم وخاله هات گفتند كاش زوتر ميزدي موهاشو خيلي خيلي بهش مياد.قلبقلبقلب

مليسا ونويد كه تو توي بغلش نمي موندي كه من عكس بگيرم

مامان فرخنده و مليسا

خاله فرانك و خاله فرشته

 

چون از عكسهاي آتليه ات راضي نبودم دوباره زنگ زدم به مانا گفتم ببرمت آتليه كه باز هم همكاري نكردي بعد از 3 تا عكس گرفتن با مانا بردمت پارك وتو كلي خوشحال شدي

اينجا هم داري تلفني با بابا حميد صحبت ميكني لباسي كه هم تنت هست مانا برات عيدي خريده

 

حالا ميريم سراغ عكسهاي سيزده بدر كه هوا برخلاف روزهاي ديگه كه توي عيد رشت برف اومد كاملا فوق العاده هوا آفتابي بود

 

بابا حميد و مليسا در حال ميوه خوردن

 

توي سيزده بدر هم يه دوست پيدا كردي به اسم امير علي كه باهاش بازي ميكردي

 خيلي خيلي زياد دوست دارم وفوق العاده شيرين زبون شدي كه همش دوست دارم بخورمت.ماچماچماچ

سن شمار مليسا:

مليسا تا این لحظه ، 1 سال و 9 ماه و 25 روز و 5 ساعت و 30 دقیقه و 39 ثانیه سن دارد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (49)

مامان تینا و رایان
17 فروردین 93 10:48
امان از دست این وروجکها با این کارهاشون از همه بدتر مریضی وبیماری همه به نوعی عید رو در بیماری به سر بردن همیشه شاد و سلامت باشید این خوشگل خوش زبون رو هم ببوس و اسپند دود کن فخونده فخونده من ندیده بودمت ...فخونده خیلی خوشملی فخونده خوشحالم از دیدنت همشهری
مامان فرخنده
پاسخ
چشات قشنگ مي بينه شادي جون اصولا همه رشتيها خوشگل هستند تازه آخرش هم خاله فرشته را ديگه خيلي خودموني شده بود مي گفت پرشته پرشته ببوس تينا ورايان جيگرو
مامان آیسو وآیسا
17 فروردین 93 13:33
دوست ناززززززززززززززنینم ممنونم از این همه توجه ولطفت
مامان فرخنده
پاسخ
خواهش مي كنم من واقعا دلم براي شماها خيلي خيلي تنگ شده بود
مامان آیسو وآیسا
17 فروردین 93 13:35
خیلی خششششششششششششششششگلی دوستم خوشحالم دیدمت دوست جووووووووون خاله جون ملیسا هم خیلی ناززززززززززه بوس به روی ماه ملیسا نازم ومامان نازنینش...داماد فرنگی وسطی بود فرخنده جووووووووون
مامان فرخنده
پاسخ
چشات قشنگ مي بينه آره عزيزم وسطي داماد خارجيمون بود
مامان آیسو وآیسا
17 فروردین 93 13:37
خوب عروسی هم مبارررررررررررررک
زهره مامان مرسانا
17 فروردین 93 23:40
الهی من فدات شم عروسک با این شیرین زبونیات فرخنده جان حکمرانان امروزی بچه هامون شدن غصه نخور
مامان فرخنده
پاسخ
واقعاً گل گفتي حكومتي دارند ميكنند بچه هاي امروزي تازه من متوجه شدم چقدر نسل ما ها خوب بودند
ایدا
18 فروردین 93 11:21
عزززیییززمممفخونده اینا همش میشه خاطراتی که سالها بعد تعریف می کنین و می خندین!! قربونش بشم عروسک خانم چقدر ماشاالله هر چی می پوشه به ش می یاد!! همانطور که حدس می زدم صورتت هم مثل قلب مهربونت زیبا و دوست داشتنیه!!! الهی همیشه شاد باشین و لبتون بخنده و ما کلی با حضورتون و وجودتون کیف کنیم . خوشگل خانم!! حالا معلوم شد عروسک به مامان عروسکش رفته
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون آيدا نازم از لحاظ قيافه همه مي گند مليسا كپ خودمه با كوچيكيهاي خودم مو نميزنه ولي از لحاظ سياست هرچي من ساده هستم اين وروجك فوق العاده با سياست رفتار ميكنه چنان با خاله فرشته اش صميمي شده بود كه يه روز فرشته تنهايي رفت بيرون من تا حالا به غير از خودم نديده بودم مليسا بخواد پشت سر كسي گريه كنه اين مليسا چه اشكي ريخت براي خاله اش هي گريه مي كرد مي گفت خاله نرو نرو بيا بيا كه همه مايعني اصلا قابل پيش بيني نيست كه الان ميخواد چيكار كنه
الهه مامان سایدا
18 فروردین 93 11:39
سلام نازنین دخمل سال نو مبارک مثل اینکه حسابی بهت خوش گذشته عروسک شاد باشی عزیز دلم قربونت برم که اینقدر باهوش و بلبل زبونی خانمی
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي خاله جون آره حسابي بهمون خوش گذشت مخصوصا كه دو هفته نرفتم سركار پيش اين طوطي بودم ببوس سايدا خوشگلمو
مهنوش مامان ماهان ولیانا
18 فروردین 93 18:03
به به..چه دوست خوشملی داشتیم و خبر نداشتیم...پس ملیسا به مامانش رفته که انقدر جیگره...ببوسش عسلک رو عروسی خواهر جونی هم مبارک باشه... عزیزم ملیسا چرا مسموم شد؟؟..به خاطر غذای هواپیما؟؟..واقعا دمشون گرم با این غذا دادنشون!!! خوشحال شدم روی ماهتو دیدم دوست جونی...بوس برای ملیسا ناناز و مامان فرخنده گلش
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون مهنوش جون چشای نازت قشنگ می بینه تو همیشه به من وملیسا لطف داری عزیزززززززززززم آره به خاطر غذای هواپیما مسموم شد ببوس روی گل ماه ماهان ولیانا جونووووووووووووووو
سمیرا
19 فروردین 93 10:20
سلام فرخنده جون خوبی ملیسا جونی خوبه؟ ایشالا همیشه به شادی و عروسی ملیسا جونم مبارک باشه موهاتو کوتاه کردیخیلی ناز شدی
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عزيزززززززززززززم ماهم خوب هستيم واقعا موي كوتاه بهش مياد بايد زودتر از اين كوتاه ميكردم تو خوبي گل پسري لگد ميزنه
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
19 فروردین 93 14:02
سلام فرخنده جوون خوبی ملیسا جوون خوبه؟ عزیزم انشاالله همیشه سرحال باشید سال نو مبارک گلم
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عزيزم من ومليسا خوبيم سال نو شما هم مبارك اولا مشكوك رفتار كردي آدرس وبت را نذاشتي حالا من بايد خانم مارپل بشم بگردم دنبالت اگه جز، خوانندگان خاموش وبم بودي خيلي خوشحال شدم كه باهات آشنا شدم عزيزم بازم بيا نظر بذار براي مليس
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
19 فروردین 93 14:54
عزیزم ما وب نداریم اما اینجا می تونیم در ارتباط باشیم گلم
مامان فرخنده
پاسخ
چقدر بد میشه بگی وب ملیسا را چه جوری پیدا کردی
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
19 فروردین 93 19:13
سرچ کردم نوشتم مامان ملیسا بعد اومدم کامنت گذاشتم
مامان فرخنده
پاسخ
يعني من را از قبل مي شناختي كه سرچ كردي من را پيدا نمودي خيلي مشكوك ميزني
مرجان
20 فروردین 93 2:59
سال نو مبارک فرخنده جان و ملیسای عزیزم.انشالا سال جدید سال سلامتی و شادی برای خانوادتون باشه...به به مادر و دختر خوشگل و خوشتیپو امیدوارم نوروز بهتون خوش گذشته باشه.. فدای پرنسس ملیسا برم که روز به روز ناز تر میشه..منم متاسفانه به خاطر همین چیزا هنوز موفق نشدم لیانا آتلیه ببرم مطمنم یک جا بند نمیشه
مامان فرخنده
پاسخ
سلام به روي ماه مرجان جونم خوبي عزيززززززززم سال نو شما هم مبارك باشه واي حرف آتليه را نزن كه حالم بعد ميشه البته چون شوهر دوستم بود با اون حال مليسا خيلي عكسهاي با حالي از مليس گرفت شنبه عكسش را توي وب ميذارم ليانا خوبه بلبل شده يا نه همچنان عشق به راه رفتن داره من كه كمري شدم ازپس كه مليسا خانومو بغل كردم وفقط هم ميگه من بغلش كنم مواظب خودتون باشيد بوي براي ليانا گلم
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
20 فروردین 93 13:22
سلام عزیزم خواهرم بهم گفته ولی خواهرم اینجا کامنت نذاشته ببخشید دیگه خواهرم اینجا کامنت نذاشته
مامان فرخنده
پاسخ
پس احتمالا شماها خواننده های خاموش بودید
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
20 فروردین 93 14:25
فرخنده جان خیلی گلی من هم می خوام آریان کوچولو رو ببرم آتلیه نمیاد خیلی دوست دارم بیاد
مامان فرخنده
پاسخ
آریان جون چند وقتشه شما سه تا بچه دارید نهال ونیوشا هم دخترت هستند چند سالشونه عزیززززززززززم
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
20 فروردین 93 14:50
آره سه تا بچه دارم نیوشا 9 سالشه نهال 12 سالشه آریان 3 سالشه
مامان فرخنده
پاسخ
خدا حفظشون کنه
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
20 فروردین 93 18:56
ممنون گلم ملیسا جوون چند سالشه
مامان فرخنده
پاسخ
بالای وبش سن شمارش هست هنوز دوسالش نشده
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
20 فروردین 93 19:11
من ملیس رو خیلی دوست دارم به خواهرم میگم حتما بیاد اینجا کامنت بذاره
مامان فرخنده
پاسخ
نظر لطف شماست عزیززززززززززم
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
21 فروردین 93 8:43
سلام ممنون گلم امروز عمه های آریان کوچولو می خوان بیان می خوام بدونم برای گل پسرم و گل دخترم چه چیز هایی خریدن
مامان فرخنده
پاسخ
پس امروز خوش به حال آریان و نهال و نیوشا میشه راستی کدوم شهر هستید
مریم مامان دیبا
21 فروردین 93 14:30
مبار ک باشه عزیزم هم عید و هم عروسی خواهرت این شیطون بلا هم که به نحو احسن توی عروسی وظایفش رو انجام داده انگار و به هر حال عشق منه ملیسا خانوم گل
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون عید شما هم مبارک گل گفتی بچه ام میخواسته من زیاد گناه نکنم وب دیبا جون را چرا آپ نمی کنی
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
21 فروردین 93 16:06
سلام گلم ما از شهر تبریز هستیم
مامان فرخنده
پاسخ
به به شهر فوق العاده زیبایی دارید
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
22 فروردین 93 11:33
ممنون گلم راستی دیروز عمه های آریان اومده بودن بهت هم گفته بودم من داشتم شام حواسم به آریان نبود دیدم سر آریان خورد به کابینت باد کرد بجور خودم گریم در اومد بعد نیوشا اومد برد اتاقش باهاش بازی کرد بعد عمه هاش اومدن دیدن پیشونیه آریان رو عمه لیلاش گفت چی شده به پیشونیه آریان منم تمام ماجرا رو براش تعریف کردم راستی ملیسا جوون خوبه؟
مامان فرخنده
پاسخ
آخه بميرم براش حتما خيلي درد گرفت ماماني مواظبش باش راستي عمه ها كادو چي دادند
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
22 فروردین 93 11:52
فرخنده جان من می خوام ماه بعد وب درست کنم اگه تموم شد حتما بهتون خبر میدوم
مامان فرخنده
پاسخ
چقدر خوب ميتونم بچه ها را ببينم حتما خبر كن
کاترین مامان بنیتا
22 فروردین 93 14:46
سلام فرخنده جان خوبی ملیسا جوون خوبه؟ من خواهر ساینا هستم فکر کنم خودش بهت گفته حتما به خواهرم میگم بیاد کامنت بذاره منم اومدم خواهرم می خواد یک ماه دیگه وب باز کنه حتما بهتون خبر میده
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
23 فروردین 93 14:26
سلام آره خیلی درد گرفت آره می تونید بچه ها رو ببینید برای نهال یک کتانی خریده بودند آریان کلی اسباب بازی نیوشا عروسک
مامان فرخنده
پاسخ
دست عمه جونشون درد نكنه
المیرا مامان آیلین
23 فروردین 93 16:16
سلام عزیزم خوبی؟ ملیسا جوون خوبه؟ سال نو مبارک
مامان فرخنده
پاسخ
سلام به روي ماه شما ما خوب هستيم شما هم خواهر ساينا جون هستيد
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
23 فروردین 93 20:02
عزیزم نمی دونم چرا کامنت های من دیر ثبت میشه میشه بگی واسه ی چی؟
مامان فرخنده
پاسخ
عزيزززم دير ثبت نمي شه هربار كه بفرستي من هروقت بيايم توي وب مي بينم ثبت ميكنم اصولا كه ساعت 3 ميرم خونه توي خونه مليسا نمي ذاره بيام وب خودم ترجيح ميدم ديگه ميرم خونه وقتم را براي مليسا بذارم مخصوصا كه پنج شنبه وجمعه چي بشه بيام وب وقت در اطاعت كردن از مليساست
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
24 فروردین 93 14:22
سلام ممنون که راهنمایی کردی بله! المیرا خواهرم هستش آیلین انقدر شیرین ماهه می خوام بگیرم بخورمش دختر تو هم نازه
مامان فرخنده
پاسخ
آیلین چند سالشه پس زودتر وبت را درست کن من روی ماه بچه هارا ببینم راستی کدوم سایت میخوای وبلاگ درست کنی در ضمن ممنون ازت که به خواهرات گفتی بیاند به وب ملیسا وب درست کن من جبران کنم
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
24 فروردین 93 20:03
چشم حتما درست می کنم آیلین 5 سالشه بنیتا هم 5 سالشه
مامان فرخنده
پاسخ
چه جالب دوتا دختر خاله ها همسن هستند خدا حفظشون كنه
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
24 فروردین 93 20:05
حالا ببینیم کدوم سایت نازی خداحافظ راستی من فردا ساعت 2 ظهر میام وبلاگت تو کی میای
مامان فرخنده
پاسخ
من هم همون حدود ميام
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
25 فروردین 93 14:00
سلام آره دیگه همسنن یک دونه کوچولو ی نازهم می خواد ماه بعد چشماشو روی دنیا باز کنه دختره بچه ی خواهر کوچیکم هستش
مامان فرخنده
پاسخ
خوب به سلامتي به جمع خواهرزاده ها اضافه ميشه
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
25 فروردین 93 14:58
اشکالی نداره براش چند تا اسم پیدا کردیم من اینارو گفتم الیسا- آنوشا- آمیتیس- فرنیا- آنیتا- سارینا- کیمیا- کژال- روشا- رونیکا- دینا- دیانا- آوا- الینا- آوینا از تو اینا خواهرم اسم کیمیا رو پسند کرد حالا کاترین خواهرم اینا رو گفته تیارا- نورا- رزیتا المیرا خواهرم اینا رو گفته دریا- رها- روژینا- روژان- تارا- اسم خواهرم همین که باردار است گیتا هستش خودش اینا رو انتخاب کرده حدیث- ملیسا- نیروانا- نازلی اسم ها برای من قشنگه یا برای خواهرام از اینا کدومشون قشنگه
مامان فرخنده
پاسخ
از اسمهایی که تو برای نی نی جان انتخاب کردی من کژال و روشا و آوینا را دوست دارم از اسمهای گیتا جون کاملا مشخصه دیگه فقط اسم ملیساااااااااااااا عزیززززززززززززم
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
25 فروردین 93 20:27
آره دیگه گلم بایدم دوست داشته باشی ازت خیلی خوشم میاد دختر خوش قلبی هستی کاش منم مثل تو بودم نهال که به من توهین می کنه سرش داد می کشم کمی صبر می کنم بعد دلم براش می سوزه عزیزم فردا من ساعت 2 ظهر میام پیشت تو کی میای
مامان فرخنده
پاسخ
اين دفعه قول ميدم منم ساعت دو بيام پيشت البته شركته ديگه يهو ميبيني همون لحظه براي من كار درست ميكنند ولي سعيم اينه كه دو منم توي وب باشم. در ضمن خانم همه مامانها مهربون هستند منم بعضي وقتها بي حوصله ميشم ولي ما مامانها توي دلمون هيچ چيز بدي نيست پس خودتت را سرزنش نكن ساينا جووووووووونم نهال هم بزرگ شه همه خوبيهايي را كه در حقش كردي فراموش نميكنه مطمئن باش
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
25 فروردین 93 20:30
حتما به گیتا میگم بیاد پیشت
مامان فرخنده
پاسخ
خوشحال ميشم به دوستام يكي ديگه اضافه شه
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
26 فروردین 93 14:06
سلام راست میگی خوبی؟ خوشی؟ ملیسا؟ همین جا بمون الان زنگ می زنم گیتا میاد پیشت البته گیتا که کامنت گذاشت من همین جا هستم
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عزيزززززززم من خوب هستم شما چطور گل دخترها و گل پسر خوب هستند. راستي متولد چه سالي هستي و چه ماهي
مامان هلیا
26 فروردین 93 15:22
الهی فدات شم ملیسا جونی چه بلاهایی سر این دخملمون اومده ، مسمومیت و ناخون و ... خب مامانش یه اسپند میکردی عروسی خاله فائزه پس حسابی خاطره شد بگردمت با اون پستونک و پتو حسابی خوردنی شدی خاله جون چه هفت سین قشنگی ، چه سبزه نازی هم شده ملیسا جون رنگ موهات خیلی بهت میاد، راستی چه رنگیه ؟ من فقط یه بار واسه عروسی رنگ کردم بعدش دوباره رنگ مشکی گذاشتم ، دیگه نذاشتم از هیچ رنگی خوشم نمیومد ولی رنگ موها به دلم نشست بوس واسه ملیسای ناز و فخونده جون خوشگل خودم
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي مامان هليا گل بخدا به وبت سر ميزنم ولي چون كار شركت زياد شده نميرسم نظر برات بذارم قربون هليا بشم با اون خنده هاي نازش كه هر وقت بيام وبت كلي با ديدن اين عكس انرژي ميگيرم خاله جون رنگ موهام خداداديه بهش ميگند خرمائي البته بزرگتر بشم مشكي ميشه چون رنگ موهاي مامان فرخنده هم كه كوچيك بود همين رنگي بود حالا بذار مامانم عكسهاي آتليه را بذاره اونجا كاملا مشخصه بوس براي هليا نفس و مامان گلش
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
26 فروردین 93 18:37
خسته شدم کی میای؟
مامان فرخنده
پاسخ
عزيزززم ديروز كاري پيش اومد از وب رفتم بيرون يعد هم كه ميرم خونه بساط شام درست كردن دارم و بازي كردن با مليسا به خاطر همين اصلا وقت نمي كنم بيام وب
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
27 فروردین 93 13:32
سلام بله! تخصص دارم گلم منم همین مشکلو داشتم وقتی آریان کوچولو بود از سرکار بیا شام درست کن با اریان بازی کن
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عزيزززززم ظهر شما بخير خوبي خانم دكتر جوون تخصصت توي چيه عزيززززم
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
29 فروردین 93 15:24
سلام خانومی روزت مبارک
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي عزيززززززززم روز شما هم مبارك باشه سايه ات هميشه بالاي سر خونواده باشه .موفقيت روز افزون گلهات را ببيني
مامان مینا
30 فروردین 93 10:24
فدایه فرشته ناززززبه به چه عکسایه خوشگلیچه مامان نازی
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي عزيزززززززززم چشات قشنگ ميبنينه خانوم ناز بوس براي كارن خوردني
مامان هلیا
30 فروردین 93 13:52
مامانی منظورم رنگ موهای خودت بود ، شرمنده مامانش تایپ نشده پیشاپیش روزت مبارک فرخنده جون
مامان فرخنده
پاسخ
من هم گفتم چرا نوشتی ملیسا من عید رنگ موهام را شرابی روشن کردم فوق العاده خوش رنگ شده بود اگه سفید پوست هستی حتماً بهت میاد امتحان کن
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
1 اردیبهشت 93 12:13
ملیسا جیگر انقدر خوشگله خواهرم خیلی درد داشت
مامان فرخنده
پاسخ
مبارک باشه به سلامتی ملیس کوچولو بدنیا اومد چرا مگه طبیعی زایمانکرد
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
13 اردیبهشت 93 14:30
رفتی شب کی میای
مامان فرخنده
پاسخ
من ساعت 8 اومدم تو نبودی چون داشتم برای وب ملیسا عکسهاشو آپ میکردم میخوام پست جدید بذارم براش
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
14 اردیبهشت 93 13:29
سلام عشقم خوبی؟ خوشی؟ ملیس خوبه؟
مامان فرخنده
پاسخ
فعلا كار دارم نميتونم بيام تا شب
گیتا مامان ملیسا
14 اردیبهشت 93 13:31
سلام عزیزم من دیروز اومدم اما کامنتمو ثبت نکردید
مامان فرخنده
پاسخ
عزيززززززززم ديدم ولي دست مليسا خورد خذف شد ببخشيد مگه اين ورجك ميذاره من تايپ كنم همش ميگه كامپي منه منه ميبيني توروخدا
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
14 اردیبهشت 93 13:43
فردا سرکار نمیرم صبح ساعت چند میای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان فرخنده
پاسخ
صبح ساعت 10:30بيا
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
14 اردیبهشت 93 13:53
ساعت
مامان فرخنده
پاسخ
7:30بيا
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
14 اردیبهشت 93 20:17
فردا ساعت چند میای همون 1:30
مامان فرخنده
پاسخ
سلام ببخشيد من آدم بدقولي نيستم ولي ازديروز بعدازظهر تب ولرز شديد گرفتم الان هم دارم استراحت ميكنم ببخشيد واقعا شرمنده حالم خيلي بده دعا كن زودتر خوب بشم
نهال
18 اردیبهشت 93 17:01
سلام من یک پسر تو راه دارم اسمشو می خوام بذارم عرفان و یک پسر دارم به اسم نامی منو لینک کنید اما می خواین بیاین وبم کامنت نذارید چون مشکل پیدا می کنه
مامان فرخنده
پاسخ
خدا پسرهاتون را براتون حفظ كنه چرا نميتونم براتون كامنت بذارم