معاينه چشم
سلام دختر طلاي مامان قربونت بشم لپتو بكشم دختر قشنگم خوشي بقول خودتت چه خبر قوربانت خوبافظ .حالا بريم سراغ شيرين زبونيهاي دختر طلا.
ديروز ساعت 1 بعدازظهر بيمارستان چشم پزشكي نور هم براي معاينه چشم خودم وچشم تو وقت داشتيم وبابابزرگت ساعت 1 آوردتت تا من را ديدي كلي خوشحال شدي وهي ميگفتي مامان خخونده رفتيم داخل بيمارستان براي كارهاي معاينه اول بايد ميرفتيم اپتومتري كه يه خانم خوش اخلاق بود تا تورا ديد گفت اول كار مليسا جون پشت دستگاه بشونش هر كاري كردم كه تو بشيني گفتم بشين اين تو پنگول هست (اون هفته برات سي دي جشن تولد چهارسالگي پنگول را خريدم و تو خيلي خيلي خوشت اومد)گفتي نه .مسئولش گفت عيبي نداره يه چشمش را نگه دار معاينه كنم گفتم مليسا خاله ميخواد ازت عكس بگيره وتو هم همكاري كردي وخداروشكر چشمات خوب بود ومشكلي نداشت .حالا نوبت خودم بود تا توي اون دستگاه را نگاه كردم تو گفتي داري پنگول ميبيني وبعد داشتم جهت علامتها را ميگفتم كه يهو گفتي مامان جان لوژ زدي(رژلب)كه همه زدند زير خنده گفتم مليسا تو كه آبرومو بردي.بعد رفتيم پيش دكتر خودم كه اون هم باز معاينه كرد و دوتايمون چشمامون عالي بود هيچ مشكلي نداشتيم و اين هم از چكاپ چشم امسال هرچند فكر ميكردم كه كلي گريه كني ولي كاملا برخلاف تصورم خيلي همكاري كردي و كلي براي اون خانمه شيرين زبوني طوريكه مسئول كابين بغلي اومد گفت ميدي بغلش كنم وبوست كرد توهم به همه گفتي خوبافض دوشت دالم وبابايي رفتيم خونه ساعت 3 بعدازظهر بود تارسيديم خونه ماماني را كه ديدي سريع زدي به سينه ات بچه گشنه اشه غذا كمه (سي دي حسن 2)اين قسمت را ياد گرفتي وهمش ميزدي بچه گشنه اشه حالا خوبه توي ماشين بابايي بهت كيك داده بود ومن هم تا نوبت دكتر بهت تي تاب دادم ولي بازهم گرسنه ات بودو غذا خوردي گفتي بريم خونه امون.
غروب خاله فرانك زنگ زد كه ماهواره اشون ريخته بهم چيكار كنم وتوهم به من ميگي گوشي را بده ميخوام حرف بزنم.
مكالمه مليسا وخاله فرانك:
خاله فرانك :مليسا جون خوبي چيكار ميكني
مليسا:دارم سي دي پنگول مي بينم امروز رفتم دكتر ،دكتر آمپول زد مليسااااااااااااا رفته بوديم چشم پزشكي آمپول كجا بود.
خاله فرانك:دستگاه ما خراب شده سي دي نشون نميده بده مامان بهم بگه چيكار كنم
مليسا: سي دي بوشور(ازپس كه با سي ديهات بازي ميكني كلي خط وغش افتاده ومن بايد قبل از گذاشتن اول بشورم)
خاله فرانك
اين چيزها را هم از سي دي پنگول ياد گرفتي كه اولش به هم ميگند خانم هم كوه استعداد سريع حفظ ميكنه.
مليسا:خاله بگو طالبي چه بچه جالبي،بگو حموم برو بغل عمو،بگو بادبزن برو سركوچه داد بزن،بگو شامپو كاموووو(برو كامبو)
خاله فرانك اينها را ازكجا ياد گرفته گفتم خواهر نپرس يه سي دي پنگول خريديم حالا هركس زنگ بزنه بايد اين باهاش حرف بزنه واينها را بگه فائزه بيچاره كه ازدست اين درامان نيست وقت و بي وقت پاييزه بايد بگيرم خانم باهاش حرف بزنه بعد ميگي پاييزه بروسركار برو لالا كن .
مليسا خودتت ميدوني چقدر دوست دارم وچون ازبچگي بهت گفتم تو هم ياد گرفتي همش من را بغل ميكني ميگي دوست دارم ومن ميگم من بيشتر بخاطر همينه كه سريع به همه ميگي دوشت دالم.
يادم رفت جديدا اگه بخواي خرابكاري كني و من تا ميخوام دعوات كنم سريع لبم را بوس ميكني ومحكم بغل ميكني مامان هيچي نگو يعني اصلا نميذاري حرف از دهنم بياد بيرون واين كارت را فوق العاده حرفه ايي انجام ميدي كه من ميمونم وتسليم ميشم البته الان كوچيك هستي هيچي بهت نميگم بزرگتر بشي نمي توني سرم را كلاه بذاري پس به قول خودتت حباست را جمع كن اي بابا.
عاشقتم عروسكم من ،كلي چيزهاي خوب و خواستني را دارم با تو تجربه ميكنم وبابتش خيلي خيلي خدارا شاكرم كه همچين دختر شيرين زبوني داده خيلي سعي دارم ميكنم كه مامان خوبي برات باشم ولي تجربه اوله اگه يه موقعهايي خامي ميكنم تو ببخش مليسانازم.