مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

پوشك گيري،شيرين زبوني،دلبريها

1393/9/2 10:36
نویسنده : مامان فرخنده
1,964 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم، مامان قربونت بشم كه روز به روز داري شيرين تر و خوردني ترميشي  به غير از اينكه بابت پوشك گيري با من هيچ همكاري نميكني بقيه كارهات فوق العاده شيرين هستش برات ميخوام بنويسم كه چطور دلبري ميكنيمحبتمحبتمحبت

پوشك گيري:

من هميشه فكر ميكردم پروژه پستونك گيري تو سخت ترين پروژه باشه ولي اون را خيلي خوب همكاري كردي ولي در مورد پوشك گيري حاضر نيستي از پوشك بگيرمت عادت كردي توي پوشكت كارت را انجام بدي وقتي پوشك نميگيرمت به محض اينكه جيش داشته باشي مياي ميگي مامان پوشك بيار به هيچ قيمتي خونه را نجس نميكني تا زماني كه پوشكت را نبندم جيش نميكني گفتم شايد از دستشويي بترسي لگنت را بردم توي حموم گذاشتم باز هم جيش نكردي خودم روي لگنت نشستم بازم خانم حاضر نشد جيش كني يه روز كه جيش داشتي گفتم خوب بيا اصلا بريم حموم شايد در هنگام بازي كردن با آب جيش كني اون نيم ساعتي كه حموم با هم بوديم بازم جيش نكردي به محض اينكه پوشكت را بستم جيش كردي واينگونه شد كه ما راهي مشاوره شديم براي گرفتن خانم از پوشك، خانم مشاوره گفت دخترت از دستشويي ميترسه بايد هي براش توضيح بدي كتابهاي مخصوص براي اينكاررا بگير گفتم داره روزي چند بار براش ميخونم حتي از كوچيكي عادت داره من ميرم دستشويي مياد پشت در دستشويي حتي من ميخوام برم دستشويي ميگه بهم ميخواي بري جيش كني يعني قشنگ ميدونه دستشويي رفتن براي چه كاري هست گفت از اين به بعد هر ميوه اي كه ميخوره مثلا پرتغال يا هر چيز آبداري وقتي يه خورده آبش ريخت توي دستش بگو اين جيشش بود همش براش توضيح بده ودستشويي را براش خوشگل كن چي دوست داره گفتم نقاشي خيلي دوست داره گفت پس تشويقش كن هر موقع جيش كرد با رنگ انگشتي نقاشي كنه وماهم اول از خودم شروع كردم گفتم اگه تو هم جيش كني ميتوني نقاشي بكشيم وتو ميگفتي نه و هردفعه ميرفتم دستشويي گل و خونه و ماشين و پيشي هرچيزي كه خانم ميخواست ميكشيدم وآخرسرش هم مورد تشويق مليسا خانم قرار ميگرفتم ميگفتي آپرين دخترم تا ميخواستم برم دستشويي ميگفتي برو نقاشي بكش باشه دخترم و اينگونه هم راضي نشدي از پوشك بگيرمت نميدونم ديگه چيكار كنم دوست دارم زودتر اين پروژه را تموم كنم ولي تو اصلا همكاري نميكني خواهش ميكنم مليسا جونم تو كه اينقدر بزرگ وخانم شدي بيا منو خوشحال كن اين پروژه را زودتر تموم كنيم ومن با خيال راحت بگم ديگه دخترم بزرگ شده خدايا كمك كن اين پروژه را تموم كنم آخه تا كي بايد پوشكت كنم بزرگ شدي به قول خودتت حشته ديگه (زشته)سن شمارت را مينويسم هر وقت بزرگ شدي ببيني تا كي پوشك بودي.خجالتخجالتخجالت

شيرين زبونيها:

پنج شنبه صبح من وتو ميخواستيم بريم سوپر ماركت خريد از اونجايي كه هردفعه ميريم بيرون نبايد بدون سي دي برگرديم من مشغول انتخاب سي دي بودم چون قربونت بشم همه سي ديها را داشتي كه يهو سي دي كدو قلقله زن را ديدي وگفتي اينو بخر دوماه پيش ماما ن بزرگت برات خريده بود و توي خونه خودشون بود وصبحها تو روزي سه تا چهاربار نگاه ميكردي ولي گفتي اينو ميخوام من هم برات خريدم اومديم خونه كه باهم بذاريم نگاه كنيم چشمکچشمکچشمک

از بازيهاي مورد علاقه ات اينه كه كيف پول من را برداري بعد بهم ميگي برم ماست بخرم ،گوجه بخرم،سبزي بخرم،برم نون بابايي(نونوايي)نون بخرم من هم ميگم برو بعد مياي بهم ميگه ماست بده من هم الكي بهت ماست ميدم و تو پول بهم ميدي وميگي اين دو عباسي را كم كن اين پولو بگير حساب كن ومن همش با خودم فكر ميكردم يعني چي اينو از كجا ياد گرفتي چه شعري هست خلاصه دوماه مارا گذاشته بودي سركار وبعضي اوقات هم ميگفتي آقا فلمون قالي را ببر تو ايون ومن هم باز متعجب كه اينو كجا شنيده تا اينكه معما روز پنج شنبه حل شد.

دوتايي داشتيم سي دي كدو قلقله زن نگاه ميكرديم كه پيرزنه ميره خريد براي دخترش بعد ميگه اينها چقدر ميشه

فروشنده:شش قرون و دو عباسي

خاله پيرزن:دو عباسيش را كم كن اين پولو بگير حلال كن ومليسا خانم نگو از سي دي كدو قلقله زن ياد گرفته بود(دوعباسيش را كم كن اين پولو بگير حساب كن دخترم خودش هم شعر ميگه) وقضيه آقاي فلمون هم دختر پپرزن تا ميبينه مامانش داره مياد اسم شوهرش كه سليمون بوده صداميكنه ميگه آقا سليمون قالي ببر تو ايون وتو سليمون را ميگي آقا فلمون واينجا بود كه من محكم بغلت كردم وحسابي ماچ آبدارت كردم وتو هي ميگفتي مامان ويلم كن  ويلم كن گفتم ولت نميكنم تا تو باشي اينقدر شيرين زبوني نكني اين هم از معما كه حل شد.

دلبريها:

سريال فاطما گل را خيلي دوست داري تا شروع ميشه ميگي فاطما گل شروع شد واز همه بيشتر آهنگ تيتراژ پاياني سريال را فوق العاده دوست داري هرجاي خونه كه باشي مياي سريع منو بغل ميكني و سرت را ميذاري روي شونه هام وبعضي از جاهاي شعر را ميخوني نميدونم چرا با شنيدن اين آهنگ همچين حسي بهت دست ميده هيچ شبي نيست كه اينكار را نكني وبراي حميد شده عقده ميگه خب مليسا يكبار هم بيا منو بغل كن ولي تو بايد فقط من را بغل كني ومن هميشه بابت اين حركتت كلي خداروشكر ميكنم ميگم خدايا شكرت كه همچين حسهاي قشنگي را دارم تجربه ميكنم.

دخترداشتن يعني اينكه لوژ مامانش را هي برداره بزنه بعد بگه تو آينه ببينم، هرازگاهي بره سراغ طلاهاش وهوس كنه طلاش را بندازه به مامانش توي سبزي درست كردن بياد كمك كنه ،وقتي ميبينه مامان خخونده اش داره غذا درست ميكنه سريع بره ظروف آشپزخونه اش را بياره هي آب بريزه توي قابلمه اش وهم بزنه بعد بده به مامانش بخوره ومامانش بگه خيلي خوشمزه است تو درست كردي دستت درد نكنه ومليسا هم كلي خوشحال بشه ، يه دستمال داشته باشه هر پنج شنبه كه مامانش داره خونه را تميز ميكنه اون هم با دستمالش به مامانش كمك كنه،به بابا حميدش بگه لباست را جمع كن خميد، فيلم عروسي مامان و باباش را نگاه كنه وهر جوري كه مي بينه مامان خخونده اش داره ميرقصه  اون هم اجرا كنه كلي كارهاي ديگه كه من ذهنم ياري نميكنه .

خدايا خودتت ميدوني كه من يه دختر شيرين زبون ميخواستم وتو هم بهم اين نعمت بزرگ را دادي ديگه براي خودم هيچ آرزويي ندارم ولي بجاش كلي براي مليسا آرزوهاي قشنگ قشنگ دارم پس بازم مثل هميشه كمكم كن و ياورم باش كه به آرزوهاي خوب وقشنگ در‌آينده نه چندان دور دست پيدا كنم ممنونتم خداجونم كلي عاشقتم و همين طور عاشق تو مليسا عسلي.بوسمحبتبوسمحبت

اين كلاه وشال گردون خوشگل را خودم برات درست كردم به خودم كلي اميدوارشدم هنوز از بافتني يك چيزهايي يادم مونده.

اينم عكس پنج شنبه كه داشتيم ميرفتيم سوپر ماركت

قربون اون قد و بالات دختر قد بلند منبوسبوسبوسبغلبغلبغل

سن شمار :مليسانفس مامان وبابا تا این لحظه ، 2 سال و 5 ماه و 12 روز سن دارد .

پسندها (8)

نظرات (25)

مامان ریحانه
2 آذر 93 11:55
عزیزم خسته نباشی به خاطر پروژه ی پوشک گیری منم نازنینو تقریبا 1 سال و هشت ماهه بود از پوشک گرفتم البته به دلیل رفلاکس ادراری نظر دکترش این بود که دیر بگیرمش تا یه موقع خودشو نگه نداره چون خطرناکه اما ترفند من برای دستشویی بردنش این بود که هر زمان یکی از اسباب بازی هایی پولیشی که خودش می گفتو با خودم می بردم دستشویی و می گفتم مثلا پیشی هم دستشویی داره و پیشیو سر پا می کردم خیلی خوشش می اومد حالا شما هم امتحان کن دختر برا اون شیرین زبونیهاش چقدر خندیدم خیلی قشنگ حرف می زنه این موش موشی خاله این قصه کدو قلقله زن دغدغه ی ما هم شده همیشه باید تعریف کنم تا نازنین خانوم یکی دو لقمه غذا بخوره باور کن فکم درد اومده در آخر هم اون کلاه وشال خیلی قشنگه دست مامان هنرمندش درد نکنه مبارکه ملیسا خانوم ببخش خیلی پر حرفی کردم ملیسا جونو خیلی ببوس
مامان فرخنده
پاسخ
باوركن عروسك كجلش را بردم دستشويي ولي بازم ميگه نه تا پوشكش نكنم جيش نميكنه اتفاقا مشاوره هم گفت نذار زياد باز بمونه چون خودش را نگه ميداره خدايي نكرده خطرناكه ممكنه عفونت بگيره بخدا ديگه موندم ممنون كه راهنمايي كردي عزيزززززززززم در مورد بافتني قبلا كه مجرد بودم كلي عروسك بافتني درست كردم ولي ديگه ازدواج كردم واومدم سركار فرصت اينكارها را نداشتم امسال دلم را زدم به دريا و براي مليسا كلاه وشال گردن بافتم كلي خودم ذوقيدم وبعد يه شال هم براي همسري كلي خودم حال كردم ريحانه جونمگل] بوس يراي نازنين زهراي شيرين زبون
آویسا
3 آذر 93 10:41
عزیز دلم دخترک شیرین زبون.خاله جون میشه واسه ما هم از نون بابایی نون بخریعاشقتم جوجو.فرخنده جون نگران نباش بعضی از بچه ها دیر از پوشک جدا میشن اما اینکه میدونه باید شلوارشو خیس نکنه خیلی خوبه.کم کم دستشویی هم میاد.تو اين راه از بابایی ملیسا هم کمک بگیر خیلی موثره.آویسارو تو 18 ماهگی باباش از پوشک جداش کرد.با من همکاری نمیکرد اما با باباش خوب راه میومدموفق باشی
مامان فرخنده
پاسخ
راهنمايي خوبي بود اينكار را ميكنم شايد راضي بشه با حميد از پوشك خداحافظي كنه خداكنه زودتر اين پروژه هم تموم بشه برام شده يه غصه خاله جون چندتا نون ميخواي مليسا بره نون بابايي نون براتون بخره بوس براي خاله مهربون وآويسا جون ناز با اون كادوهاي خوشگلش
آویسا
3 آذر 93 10:41
خانوم هنرمند شال و کلاهتم عالی بود
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون كلي شرمنده ام كردي چشاي نازت قشنگ ديد عزيزززززززززززززززززم
سما مامان مرسانا
3 آذر 93 14:39
سلام عزيزانم خوبين؟؟؟؟؟؟؟دست مامان هنرمند درد نكنه وااااي قربونت بشم من كه آهنگ تيتراژ فاطما گل رو دوست داري بوووووووووووووووووس براي عسلكم راستي فرخنده جون ريحانه جون (مامان نازنين زهرا خانوم گل)خيلي وقته بهم سرنميزنه نگرانش شدمخبري ازش شد حتما بهم خبر بده دوستون دارم
مامان فرخنده
پاسخ
قربونت بشم عزيززززززم بوس براي ارشيا جون ومرسانا فرشته ريحانه جون ديروز بهم سر زد امروز ازش خبر ندارم تا ديروز كه خوب بود نگران نباش حتما درگير بچه هاي نازش هستش
مامان ندا
3 آذر 93 16:39
عززززیززززم.. قربونت برم که اینقدر شیرین زبونی.. نگران نباش فرخنده جون ایشااله این پروژه هم تموم میشه.. راستش وقتی این پست رو میخوندم به خودم و صاینا فکر کردم که ما چه دردسرایی باید داشته باشیم ملیسا جووونم
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون نداجونم آره راه طولاني در پيش داريد سختي وشيرينيهاي خودش را داره ولي زود ميگذره اصلا نگران نباش بوس براي صاينا جونم
آیدا
4 آذر 93 10:30
چه مامان هنرمندی چه دختر خوشمزهههههههه ای..... نگران نباش این پروژه هم تمام میشه...
مامان فرخنده
پاسخ
آيدا جونم اين پروژه پوشك شده برام عذاب ديشب به حميد ميگم نكنه تا كلاس اول بايد اينو پوشك كنم فكرش را بكن خدااااااااااااااااا دوست دارم عزيزززززززززززززززم مواظب خودت وسام جون باش
مامان مهنوش
4 آذر 93 22:55
فرخنده جون نگران نباش..خوب هنوز کوچولوئه..چه عجله ای داری؟..من ماهانو سه سالگی از پمپرز گرفتم..هیچ اتفاقی هم نیفتاد..بذار به وقتش..سریعتر و راحتتر هم پیش میره..شال و کلاه هم خیلی خوشگل شده دوست هنرمندم..ببوس ملیسای شیرین زبونم رو
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون مهنوش جون كلي روحيه گرفتم يعني الان واقعا زوده تا سه سالگي خودش ازپوشك خداحافظي ميكنه آخه مليسا قشنگ حرف ميزنه حتي زماني هم كه جيش داره ميگه ولي فقط ميگه توي پوشكم اينكاررا انجام بدم نكنه عادت بشه و ديگه دستشويي نخواد بره از اين ميترسم ولي با نوشته هات كلي اميدوار شدم يه چند صباحي هم بيخيال ميشم ببينم كه مليسا خانم كي حاضره همكاري كنه بوس براي ماهان ناز وليانا شيطون بلا
حنانه
5 آذر 93 7:36
سلام عزیزم امیدوارم موفق باشد ای جوووووووووووونم با این شیرین زبونی گل دختری عزیزم خدا حفظش کنه بوووووووووووووووووووس برا ملیسا جووووووووون و مامانش
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون خاله حنانه مهربون بوس يراي حنانه دوست داشتني
حنانه
5 آذر 93 21:37
خواهش میکنم عزیزم
مادر دیبا
6 آذر 93 8:55
فرخنده جون کم کم ملیسا رو عادت بده من هم دیدم بچه هایی که این جور بودن با گذر زمان یاد گرفتن که از پوشک جدا بشن اصلا خودت و ملیسا رو اذیت نکن حالا یه دو سه ماه هم بیشتر طول بکشه این دختر شیرین زبون رو من دوست دارم بخورم
مامان فرخنده
پاسخ
باور کن همش در حال حرف زدن وغصه گفتن در مورد پوشک هستم ملیسا کتاب خوندن را خیلی خیلی دوستداره وهمش میره کتابهاشو میاره براش بخونم ولی کتابهایی که مربوط میشه به دستشویی رفتن را نمیاره من با یه دختر زرنگ سرکاردارم بخاطر همین میترسم چون تا خودش نخواد من نمیتونم از پوشک بگیرمش بوس برای خاله مریم مهربون و دیبا ناز دوست داشتنی
شادی
7 آذر 93 10:23
سلام فرخنده جان. ایشالا این پروژه هم به خوبی و خوشی میگذره . نگران نباش. من مشکل شما رو به این شکل نداشتم ولی تجربه یکی از دوستان رو میگم شاید به دردت بخوره. دختر اونم حاضر نبود توی دستشویی جیش کنه. یک سری خوراکی های رنگی خوشگل مثل پاستیل و اسمارتیز و شکلات و ... میذاشت توی جعبه ی خوشگل و هر وقت دخملی توی دستشویی کارشو انجام میداد بهش جایزه میداد. و مهمترین نکته هم اینه که خیلی حساس نشی تا لجبازی نکنه. بر چسب چسبوندن روی دیوار دستشویی هم خیلی کمک میکنه. اجازه بده حتی توی دستشویی گاهی روی دیوار نقاشی بکشه و ... امیدوارم موفق باشی گلم. کلاه و شال گردن هم عالی بود. من تنبل هی گفتم امسال خودم میبافم آخرش وقت نکردم رفتم آماده خریدم. ببوسش دخمل شیرین عسلمو.
مامان فرخنده
پاسخ
كاملا باهات موافقم چون از زماني كه بهش اصرار كردم ديگه نميگه ولجبازي ميكنه ميخوام فعلا بيخيال بشم ممنون از راهنماييت شادي جون عزيزم شما بجاش توي تحصيلات و آشپزي هنرمندي خانمي بوس براي شادي جون و آوينا گلي
مامان هلیا
7 آذر 93 11:43
سلام فرخنده جونم ، ایشاا... پروژه پوشک گیری رو هم به خوبی پستونک انجام میدی گلم ، هلیا از وقتی دندوناش دراومد دیگه پستونک نگرفت فقط هر وقت پیداش میکنه بدندوناش میفته به جون بیچاره ، کلا گم شدن . الهی قربون شیرین زبونیات برم من عزیزمبه خدا عاشقتونم خوش به حال ملیساجونم که مامان هنرمندی داره ، خیلی خوشگله شال و کلاهت عسل من .دست مامان فخونده درد نکنه
مامان فرخنده
پاسخ
قربون هليا جون بشه كه خودش متوجه شد پستونك چيز خوبي نيست ازپس كه ماهه خاله قربونشماهم عاشق دوستهاي خوبي مثل شما هستيم ولي ميدونم هليا نميذاره كه بياي وب عيبي نداره عزيززززززززززم بوس براي شما دوست داشتنيها
مامان مهدیس
7 آذر 93 18:05
سلام عزیزم اتفاقا من هم مهدیس رو 3 هفته ای میشه از چیش گرفتم خیلی سخته پی پیشو سر یک هفته گفت ولی جیششو نه میفهمید که جیش داره ولی با من وقتی جیش میکرد میخندید تا اینکه من فکر کردم که محیطش عوض باید بشه یه یه هفته ای رفتم خونه مامانم اونجا گفت بهش گفتم اینجا نباید جیش کنی فرشهای مامان جون نجس میشه حالا اگر گل دختر شما تو پوشک جیش میکنه براش شورت آموزش بزار شاید فکر کنه پوشکه یا اینکه توئ دستشویی استیکر هایی رو که دوست داره بچسبون . ولی این سخت ترین مرحله هستش ایشاا... پست بعدی ملیسا جون جیششو بگه
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون از راهنماييت فعلا ميخوام بيخيال بشم تا خودش باهام همكاري كنه قربون مهديس خانم خوشگل كه از پوشك خداحافظي كرد يعني من هم موفق ميشم پست خداحافظ پوشك را بنويسم بوس براي مهديس ناز
مامان ریحانه
8 آذر 93 10:32
سلام خانومی پس کجایی شما
مامان فرخنده
پاسخ
سلام عزيزززززززززم خوبي يه ذره امروز سرم شلوغه كار ريخته سرم وقت نميكنم بيام وب نگران نباش عزيزززززززززززززم
مهتاب مامان اشکان
8 آذر 93 22:17
سلام فرخنده جون.چند تا از پستهاتون رو خوندم خييييييلي خوشگل بودند مخصوصا اين شيرين زبونيهاي مليسا جون.نگران نباش انشاءاله به زودي از پوشك ميگيري.فكر كنم در اين مورد لج كرده عادت ميكنه بالاخره.فداش بشم.روي گلش رو ببوسبه وبلاگ پسر من هم سر بزنيد.خوشحال ميشم.
مامان فرخنده
پاسخ
بخدا ديگه نمي دونم بايد چيكار كنم فعلا بيخيالش شد ولي بازم غصه ميخورم كه كي ميخواد مليسا باهام همكاري كنه ميدوني بيشتر از اينكه هي ديگران ميگند چرا ازپوشك نگرفتي غصه ام ميگيره خب چيكار كنم مليسا نميخواد نميتونم كه به زور وادارش كنم همين حالا هم اينقدر به بچه استرس وارد كردم كه دستشويي شده براش غول دوسر شاخ دار بوس براي اشكان احساساتي ومهتاب مهربون
مامان رهام
9 آذر 93 8:08
وااای فرخنده جون دل ما رو که حسابی آب کردی با تعریف کردن شیرین زبونیای ملیسا خب منم دختر می خواااام خدا این مادر و دختر دوست داشتنی رو برای همدیگه حفظ کنه چه پروژه های سختی در پیش دارم من، اصلا تا حالا بهش فکر نکرده بودم، ایشالا پروژه پوشک هم مثل پستونک زودتر تموم می شه ملیسای شیرین زبون رو حسابی بچلون از طرف من
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي خاله مژگان مهربون بذار رهام جونم سه سالش بشه بعد اونوقت يه دخمل خوشگل بيار بذار پروژه هاي رهام جون را تموم كني بعد اونوقت رهام جون نياز داره كه يه خواهري داشته باشه براي خواهر شوهرگري بوس براي شما نازنينها
مامان زهره
9 آذر 93 22:28
فرخنده جان اصلا بهش فشار نیار بزار تا هر وقت خودش خواست از پوشک بگیرش بالاخره این پروسه تمام میشه غصه نخور مرسانا هم عاشق فاطما گله به فقط اهنگ اول و اخرش واقعا چرا منم موندم البته بگم ها یک جاهایی سانسوری داریم ما با حواس پرت کردن تا نبینه
مامان فرخنده
پاسخ
قربون مرسانا احساساتي بشم واقعا وروجكها بهشون چه حسي دست ميدي ممنون از اينكه بهم دلداري دادي آره واقعا خلاصه يه روزي با پوشك خداحافظي ميكنه تا كلاس اول كه پوشك نيستش بوس براي خاله زهره مهربون و مرسانا جوووووووووووووووووووووني
سمیرا
13 آذر 93 11:41
سلام فرخنده جون خوبی عزیزم ملیسا جونم خوبه نگران پوشک گرفتنش نباش ایشالا زود عادت میکنه کلاه شال ملیسا جون خیلی قشنگ شده خانم هنرمند من که هر کاری کردم بافتنی یاد نگرفتم خیلی سخته دخمل نازتو ببوس
مامان فرخنده
پاسخ
واي پوشك را نگو كه چشات قشنگ ميبينه سميرا جون كاموابافي كاري نداره اتفاقا خيلي شيرينه بوس براي ساميار نازم
سما مامان مرسانا
13 آذر 93 18:55
سلام جوجوي خودم خوبي؟؟؟؟؟؟؟فرخنده جان شما خوبي؟؟؟؟؟ببخشيد دير به دير سرميزنم مرسانا و ارشيا نميذارن بيام نت عزيزم مطلب گذاشتم بيا ببين اون روي مليسا جونممممم ببوس
ابجی سجا
19 آذر 93 14:45
قشنگى دلتنگی اینه که هر جا دلش بخواد سرک می کشه این لحظه قسمت تو بود …
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون از متن زيبات آبجي سجا جون
مهتاب مامان اشكان
19 آذر 93 18:26
سلام فرخنده جون.خووووووبيد؟مليسا جونم خوبه؟؟؟؟ چرا مطلب نميذاري؟مليسا جونم بالاخره با پوشكش خداحافظي كرد يا نه؟؟؟؟؟؟ مطلب گذاشتم.خوشحال ميشم نظر بدي.فدات.ببوس اون روي ماه نازنين مليسا جونمووووو
مامان فرخنده
پاسخ
عزيززززززززم مسافرت بودم منتظر فرصت هستم كه مطلب بذارم ولي فعلا كار دارم خيلي زياد الان ميام پيش اشكان جووووووووووووووونم
مامان لیانا
23 آذر 93 16:32
سلام فرخنده جوووونم خوبی عزیزم زیاد نگران پوشک گیری نباش همینکه خونه رو نجس نمیکنه یعنی از پوشک گرفته شده یه مدت که کارشو تو پوشک انجام داد کم کم یاد میگیره که دستشویی جای اینکاره من که به این مرحله فکر نمیکنم گذاشتم دو سالگی به بعد اونم کم کم...مطالبو میخوندم کیف میکردم از شیرین زبونیهای این خوشگل دختر.ماشالا مليسا بزرگ شده.فدات بشم عزیزم چه کاپشن خوشگلی داریا رنگ کاپشن لی لی ما ماشالا فرخنده جون یه پا هنرمندیا چه شال و کلاه خوشگلی بافتی عزیزم دستت درد نکنه
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي از اين همه محبت ومهربوني چشاي نازت خوشگل ميبينه مرجان جووووووووووونم در موردپوشك فعلا بيخيال شدم تا زماني كه خودش بخواد آره كاپشنش همرنگ كاپشن لي لي جونه از طرف من حسابي ببوسش كه اينقدر خانم شده
مامان هلیا
28 آذر 93 13:12
سلام عزیزم، کجایی، چرا آپ نمیکنی، دلم براتون تنگ شده مامانی هلیا جون توی جشن نی نی وبلاگ شرکت کرده، واسه اینکه برنده بشه باید بهش رای بدیم. اگه میشه عدد 29 رو به 1000891010 اس کنین. پیشاپیش ممنونم راستی به رای دهندگان نیز به قید قرعه جایزه میدن واسه دخملی تبلیغ کن فرخنده جون
مامان فرخنده
پاسخ
عزيززززززززززم يه پست نوشته ام ولي هنوز كامل نكردم بزودي آپ ميكنم حتما به هليا جون راي ميدم فرداشب جايي هستم موبايل همه را ميگيرم براش راي جمع ميكنم نگران نباش هليا هميشه برنده است
مــــن
16 خرداد 94 10:14
چه قد بهش مییاد..الهی
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون گلم
مــــن
16 خرداد 94 10:15
چه جالب همه فاطماگل دوست دارن نی نیی تون جیگره