سفرنامه ايتاليا قسمت دوم
سلام عشق مامان با يك روز تاخير 38 ماهگيت مبارك باشه هميشه هميشه لبت خندون وتنت سالم باشه يكي يه دونه خونه.
بريم دوباره سراغ سفرنامه ايتاليا هفته هاي اول وقتي با حميد تلفني صحبت ميكرديم بعد از قطع كردن تلفن ديگه گريه ولج ميگرفتي كه بايد بريم پيش حميد ميرفتي جلوي در خونه ميگفتيم بريم پيش حميد وخاله فرشته مجبور ميشد تورا ببره پارك واز سرت مي افتاد دوباره فردايش كه حميد تماس ميگرفت همين برنامه بود تا اينكه به حميد گفتم زياد زنگ نزن خودم زنگ ميزنم ولي فايده اي نداشت چون خودتت بلد بودي چه شكلي از طريق واتساپ شماره حميد را بگيري وروزي چند بار باهاش صحبت ميكردي وبهت توضيح ميداديم كه فعلا نميتونيم بريم پيش حميد تا اينكه ديگه برات عادي شد ولج نميگرفتي.
مليسا در قطار به سمت رم باستان
شبهاي رم
مليسا خسته در ساعت يازده شب در بناي تاريخي كولوسئوم خوابش برد
بنا ياد بود ويكتور امانوئل
ميدان اسپانيا يكي از معروفترين خيابانهاي رم ، وقتي مدي در رم اجرا ميشه مدلينگ ها از اين پله ها كه بسيار لغزنده بود پايين و بالا ميكنند
ميدان ناوونا كه آبش خوردني و فوق العاده سرد بود
مليسا در ايستگاه قطار و با كتاب محبوبش كه كل كتاب را از حفظ وصحفه به صحفه درست ميخونه
اين كفش سرخابي را خودتت روز دوم توي ايتاليا انتخاب كردي واز همون داخل مغازه كفش را پات كردي و هيچ كفش ديگه اي به غير از اين پات نبود حتي روز عروسي كه همه بابت رنگ كفشت ميخنديدند
مليسا جلوي كليساي مركزي ميلان با دمپائي
داخل كليساي مركزي
اين خيابون پر از مغازه هاي مارك بود وكلي چيزهاي خوشگل داشت ولي گرون
حالا اين خيابون شيك را داشته باشيد مليسا خانم لج كه من اين كفش را ميخوام از فروشگاه معروفH&M ولي متاسفانه شماره پات نداشت چون ديدي كيارا خريده وپاش كرده تو هم گفتي ميخوام ومن هم گشتم كمترين شماره كفش شماره 29 بود گفتم ميخرم چند سال بعد بپوش ولي از همون جا اين كفش را پات كردي و توي اون خيابون با كلاس اين مدلي بودي خدايا از دست اين مليسا توي ايتاليا برام آبرويي نموند
ما دوباره بر ميگرديم فعلا