مليسانفس مامان وبابامليسانفس مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

ملیسا دختر دوست داشتني مامان

سفرنامه ايتاليا قسمت دوم

1394/5/21 8:27
نویسنده : مامان فرخنده
2,059 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان با يك روز تاخير 38 ماهگيت مبارك باشه هميشه هميشه لبت خندون وتنت سالم باشه يكي يه دونه خونه.محبتبوسمحبتبوسمحبت

بريم دوباره سراغ سفرنامه ايتاليا هفته هاي اول وقتي با حميد تلفني صحبت ميكرديم بعد از قطع كردن تلفن ديگه گريه ولج ميگرفتي كه بايد بريم پيش حميد ميرفتي جلوي در خونه ميگفتيم بريم پيش حميد وخاله فرشته مجبور ميشد تورا ببره پارك واز سرت مي افتاد دوباره فردايش كه حميد تماس ميگرفت همين برنامه بود تا اينكه به حميد گفتم زياد زنگ نزن خودم زنگ ميزنم ولي فايده اي نداشت چون خودتت بلد بودي چه شكلي از طريق واتساپ شماره حميد را بگيري وروزي چند بار باهاش صحبت ميكردي وبهت توضيح ميداديم كه فعلا نميتونيم بريم پيش حميد تا اينكه ديگه برات عادي شد ولج نميگرفتي.گریهگریهگریه

 

مليسا در قطار به سمت رم باستان

شبهاي رم

مليسا خسته در ساعت يازده شب  در بناي تاريخي كولوسئوم خوابش برد

بنا ياد بود ويكتور امانوئل

ميدان اسپانيا يكي از معروفترين خيابانهاي رم ، وقتي مدي در رم اجرا ميشه مدلينگ ها از اين پله ها كه بسيار لغزنده بود پايين و بالا ميكنند

ميدان ناوونا كه آبش خوردني و فوق العاده سرد بود

مليسا در ايستگاه قطار و با كتاب محبوبش كه كل كتاب را از حفظ وصحفه به صحفه درست ميخونه

اين كفش سرخابي را خودتت روز دوم توي ايتاليا انتخاب كردي واز همون داخل مغازه كفش را پات كردي و هيچ كفش ديگه اي به غير از اين پات نبود حتي روز عروسي كه همه بابت رنگ كفشت ميخنديدند

 

مليسا جلوي كليساي مركزي ميلان با دمپائي

داخل كليساي مركزي

اين خيابون پر از  مغازه هاي مارك بود وكلي چيزهاي خوشگل داشت ولي گرون

حالا اين خيابون شيك را داشته باشيد مليسا خانم لج كه من اين كفش را ميخوام از فروشگاه معروفH&M ولي متاسفانه شماره پات نداشت چون ديدي كيارا خريده وپاش كرده تو هم گفتي ميخوام ومن هم گشتم كمترين شماره كفش شماره 29 بود گفتم ميخرم چند سال بعد بپوش ولي از همون جا اين كفش را پات كردي و توي اون خيابون با كلاس اين مدلي بودي خدايا از دست اين مليسا توي ايتاليا برام آبرويي نموندکچلترسوکچل

ما دوباره بر ميگرديم فعلابای بایبای بایبای بای

پسندها (5)

نظرات (5)

مامان ندا
25 مرداد 94 10:04
روزت مبارک فرشته کوچولوی ناز....ملیسای عززززیزم..
مامان فرخنده
پاسخ
ممنون خاله نداجوووووووووووووووون
مرجان
26 مرداد 94 10:32
عزیز خوشگل سی و هشت ماهه شدنت مبارک باشه ملیسا خانوم...فداش بشم دختر مهربونمون دلش برای باباییش تنگ شده بود..ماشالا چه لباسای خوشگلی پوشیدی ملیسا چقدر بهت میان دخمل خوش سلیقه کفش های انتخابیت هم محشرن خیلی هم ناناز و به لباس عروست هم میومد حالا مامانی حتما که نباید سفید میپوشید دخترمون خودش یه پا مدلینگ و طراحه .ایتالیایی ها باید ازش یاد بگیرن همچین تیپی ساختنو کفش مارک هم چه نازه چشم بزاری رو هم اندازه پای ملیسا جونم شده..فرخنده جونم عکسا خیلی قشنگن لذت بردم انشالا همیشه به سفر و خوشی باشی دوست خوبم..ببوس این دخمل شیک پوش و برند پوشمونو
مامان فرخنده
پاسخ
مرسي مرجان جوووووووووووووني كه هميشه به مليسا اينقدر لطف ومحبت داري خودم هم باور كن ميگفتم اين كفش بهتره چون اون شكلي ديگه همه چي سفيد ميشد خيلي ولي چيكار كنم ايتاليايي ها بهش ميخنديدند خاله فرشته هم هي حرص ميخورد آره مرجان جون تا چشم به هم بذارم تازه اين كفش براش كوچيك شده ممنون گلم شما هم هميشه شاد وسلامت وخوش باشيد دركنار هم برند را خوب اومدي كه اگه يكماه ديگه من ميموندم كار به كليه فروختن ميكشيد
عمه فروغ
29 مرداد 94 13:48
سلام فرخنده جون خوب هستید؟ملیسای گلم خوبه؟ ای جوووونم قربون این دختر مهربون که دلش برای باباش(فک کنم آقا حمید بابای ملیسا باشه درسته؟)تنگ شده بود به به چه عکس های خوشگلیعزیزم ملیسای گلم دیگه بزرگ شده و خودش کفش هاش رو انتخاب میکنه ملیسا خانوم چقدر کفش هات اندازه پاهات هست
مامان فرخنده
پاسخ
سلام به روي ماهت فروغ گلم درست حدس زدي حميد باباي مليسا هستش آره بايد قبول كنم كه مليسا بزرگ شده خيلي خيلي زود بزرگ شد بوس براي آرشيدا گلي وعمه نازش
شادی
31 مرداد 94 12:15
سلامممم. ببخشید من این مدت نت نداشتم البته هنوزم درست و حسابی نداریم خیلی خیلی خیلی عکس های سفر خوب بودن. کلی لذت بردم. رم رو دیدم. با این همه شکوه... یاد غربت تخت جمشید خودمون افتادم... ملیسا گلی هم تو عکس ها خیلی ناز و خوشگل مثل همیشه . کلی هم بابت کفش هاش خندیدم..... امان از این بچه ها... الهی بگردم دختر گلم که دلش برای باباییش تنگ شده بود
مامان فرخنده
پاسخ
عزيزززززززم اومدم وبت ديدم چند تا مطلب گذاشتي كلي خوشحال شدم شادي جون واقعا جاي تاسف داره ما ايرانيها كه از هر لحاظ ميگيم از اروپاي ها با عاطفه تريم ولي برعكس اين ثابت شده توي رم توي همون ميدان ياد بود يكجايي هستش كه سرباز ها هر يكساعت اداي احترام ميكنند وهميشه شمع وتاج گل هستش بطور شبانه روزي كه به فرشته گفتم اينجا مگه كي دفن شده كه اينقدر مهمه جوابي كه دادند واقعا شوكه شدم اون قسمت محلي بود كه جنگ جهاني اول اتفاق افتاده بود ويه عده سرباز توي اون محل شهيد شدند وگمنام موندند حساب كن از اون موقع تا حالا دارند اداي احترام ميكنند دقيقا مثل ايران ما كه چقدر بناهاي تاريخيمون مهمند
مامان ریحانه
1 شهریور 94 15:36
عززززززززززززیزم فدات بشم که دلتنگ بابایی شده بودی خداییش فرخنده جون خوب طاقت آورده دوری باباشو اونم برا دخترا که اینقدر بابایین چه رسم و رسومات جالبی تو ایتالیا هست منم دلم می خواد تو کشورهای اروپایی ایتالیا رو ببینم چون خیلی جذابه قربون کفش خریدناش حالا خوبه فرخنده جون این وروجکا تا حدی تحت کنترل خودمونن اگه نه که با خریداشون چش بازارو در میاوردن نازنینم به خودش باشه انتخاباش عین ملیسا جونه
مامان فرخنده
پاسخ
اي جانم قربون نازنين بشم كه در شيرين كاريهاش خيلي استاد تر از مليسا ست ببوس روي ماهشوووووووووووووو